.
حسین قدیانی
تا کربلا، حدودا ۵۰ کیلومتر مانده بود. دو روز و نیم راهپیمایی، رمقی برایم باقی نگذاشته بود. کفش مناسبی هم نپوشیده بودم بدبختی! چند جای پایم تاول زده بود. میسوخت! گوشهای نشستم و کفش و جوراب را درآوردم تا نفسی تازه کند پاهایم. چند دقیقه بعد بلند شدم راه بروم که زانوهایم شروع کرد لرزیدن. نه! دیدم این کاره نیستم. دوباره نشستم، تا بیشتر استراحت کنم. توی این فکر بودم که خانم زینب و بچههای امام حسین (ع) چه کشیدند در این راه… ناگاه مردی جلو آمد و بنا کرد هر دو پایم را ماساژ دادن! حتی رفت برایم تشک آورد که بهتر ماساژم دهد. رفت برایم شربت آورد. رفت برایم آب قند آورد.
صفحات: 1· 2
ولايت مداري اقتضا مي کند که درخواست هاي انسان بر محور همرنگي با ولايت مولاي مورد نظر دور بزند. در زيارت عاشورا اين مسئله به خوبي نمايان است.
به گزارش فرهنگ نيوز، منزل امام باقر (عليه السلام) پر از جمعيت بود. پيرمردي آمد که به عصايي تکيه داده بود. سلام و اظهار محبّت کرد و کنار حضرت نشست و عرضه داشت: به خدا قسم من شما و محبان شما را دوست دارم، آن هم نه به خاطر دشمني شخصي با آن ها، و به خدا قسم آن چه را حلال بدانيد، حلال و آن چه را حرام بدانيد، حرام مي دانم و منتظر امر و حکومت شما هستم. فدايت شوم! آيا اميد داري من دولت شما را ببينم؟
امام پيرمرد را نزد خود فرا خواند و فرمود: اي پيرمرد! مردي از پدرم همين سؤال را کرد و پدرم به او جواب داد: اگر بر اين انتظار و بر اين محبّت (تولّي و تبرّي) بميري، بر رسول خدا و علي بن ابي طالب و حسن و حسين (عليهم السلام) وارد مي شوي و دلت خنک و چشمت روشن مي گردد و ملائکة مکرّم با رَوْح و ريحان به استقبالت مي آيند و اگر زنده ماني نيز با ديدن ما چشمت روشن مي گردد.[1]
لذا عرضه مي داريم: «وَ وَلِيٌ لِمَنْ وَالَاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُمْ؛ و دوست هستم با هر که دوستدار شما است و دشمنم با هر کسي که با شما دشمني دارد.»
درخواست ها بر محور تولّي
ولايت مداري اقتضا مي کند که درخواست هاي انسان بر محور همرنگي با ولايت مولاي مورد نظر دور بزند. در زيارت عاشورا اين مسئله به خوبي نمايان است.
صفحات: 1· 2
جابر ابن عبدالله انصاری و یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمان های عاشورائیان و بیدار ساختن افکار عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.
1-جابر
وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود که در ۱۹ غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه های اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. جابر سرانجام در سال ۷۸ (۷۴ یا ۷۹) هجری از دنیا می رود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن می شود.
2-عطیه
عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (۳۶ – ۴۰ هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می پرداخت؛ به گونه ای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث – به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام – از بزرگ ترین مفسّران بوده و تفسیری در ۵ جلد به نگارش درآورده است.(فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص ۱۲۷ و ۱۲۸)
آداب زیارت سیدالَشهداء(ع)
«ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد…) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»(روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص ۵۳۶ و ۵۳۷)
آری، «زیارت» آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر وصال گام بردارد.
وقتی شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنه های دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خیمه های سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزه ها و شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت عاشورائیان بود.
رسیدن کاروان امام حسین(ع) به کربلا در اربعین
سیدبن طاووس در کتاب لهوف آورده است: «زمانی که اهلبیت حضرت سیدالشهداء (ع) از شام به مدینه برمیگشتند در عراق از کاروان دار خواستند که آنها را از راه کربلا ببرد.یزیدیان در هنگام حرکت به سوی کوفه به اهل بیت امام حسین علیهالسلام اجازه عزاداری نداده بودند؛ از این رو خاندان داغدیده رسالت، پس از ورود به کربلا برای شهیدان خود به عزاداری پرداختند. کاروانیان مجلس عزا به پا داشتند و تا سه روز بدین منوال سپری شد.»
مسیری که همه ساله با وجود خطرها و تهدیدهای بسیار بر سیل مشتاقان افزوده می شود و با عشق و دلدادگی از هر جای جهان حتی از کشورهای اروپایی و گاهی با ادیان دیگر در این ایام خود را به این حماسه عظیم پیوند می زنند.
با نزدیک شدن به ایام اربعین حسینی سیل مشتاقان و دلباختگان حضرت از دور و نزدیک خود را به حریم حسینی می رسانند و مطابق رسمی متفاوت مسیر نجف تا کربلا را پیاده طی می کنند.
متن روایت:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ.
قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟
قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً
فَإِذَا أَتَاهُ، وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ.
فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً. (کامل الزیارات ص134)
فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام با پای پیاده
على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت کن و ترک مکن.
عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟
حضرت فرمودند:
کسى که پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمى دارد،
یک حسنه برایش نوشته، و یک گناه از او محو مى فرماید، و یک درجه مرتبهاش را بالا مى برد.
و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکّل او مى فرماید
که آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد مى باشد را ننویسند.
و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى گویند:
اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد.
و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى باشی،
به خدا قسم! هرگر تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.
فرهنگ نیوز
به پايت نگاه ميكني، مثل يك تخته چوب ميماند. اصلاً نميتواني تكانش بدهي، انگشتان پايت سياه شدهاند. آه بلندي ميكشي و مشت ميكوبي روي پايت، اصلا دردي حس نميكني. انگار ديگر پا، پاي تو نيست. چشم ميدوزي به پنجره چوبي اتاق و به ستارههايي كه در آسمان چشمك ميزنند. ياد حرف طبيبها كه ميافتي غم و غصه مثل عنكبوت بيشتر تارهايش را به دور قلبت ميتند «بايد پاي تو قطع شود تو بيماري سقاقلوس1 داري!» دوباره به پايت نگاه ميكني. چارهاي نيست پيش خيلي از دكترها رفتهاي و همه هم همين را گفتهاند. فردا پاي تو قطع ميشود. پايي كه كمك ميكرد هر روز بروي حرم حضرت. راستي… ولي حتماً جوابم را ميدهد هرچه باشد يكي از خادمانش هستم. اصلاً چرا زودتر به فكرم نرسيد حالا كه ديگر اميدي نيست. آخرين نقطه اميد را فراموش نميكنم. اينها را توي دلت ميگويي. بهتر است هرچه زودتر آماده شوي. شادي محسوسي مثل غنچه گل در دلت شكوفا ميشود. مبارک را صدا ميكني: مبارك! مبارك! صدايت ميلرزد.
نبايد هرگز در سلامت جسم و جان از عوامل معنوي غفلت کرد.
حالا با ذکر يک صلوات اين خبر را بخوانيد:
شيخ «صالح مغامس» از چهرههاي نسبتاً سرشناس وهابيت در عربستان سعودي که عضو هيئت علمي دانشکده خطبا و سخنرانان دانشگاه ملک عبدالعزيز آل سعود نيز بوده، طي اظهاراتي فاش کرد که صلوات بر محمد و آل محمد موجب شفاي او شد. اين شيخ وهابي در گفتوگويي تلويزيوني در برنامه «اهل قرآن» که در شبکه ماهوارهاي دبي پخش ميشود، چنين گفت: من بيمار بودم و تمام پزشکان مرا جواب کرده بودند. به طور اتفاقي در بيمارستاني که براي عمل جراحي بستري شده بودم، يک پرستار لبناني که از شيعيان لبنان بود، مرا ديد و درباره بيماريم پرسيد. هنگامي که وضعيت را برايش توضيح دادم به من گفت «بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، انشاءالله خدا شفايت ميدهد.»
شيخ مغامس در ادامه افزود: من هم به پيشنهاد آن پرستار لبناني عمل کردم و پس از اينکه پزشکان مرا مجدداً معاينه کردند، گفتند که بيماري کاملاً از بين رفته و ديگر نيازي به عمل نيست. گفتني است پزشکان چندي پيش با ديدن لکهاي عجيب در قلب شيخ صالح مغامس گفته بودند که احتمال مرگ وي تا چند روز ديگر وجود دارد.
وهابيت متوسل شدن به پيامبر (ص) و ائمه اطهار را جزو بدعتهاي ديني ميدانند.
حالا براي عزت و عظمت بيشتر مکتب اهلبيت و سرنگوني وهابيت يک صلوات ديگر بفرستيد.
منبع: مجله خانه خوبان
به گزارش فرهنگ نیوز ، آیتالله نوری همدانی که در دیدار با رئیس و اعضای پژوهشکده مهدویت (موسسه آینده روشن) سخت میگفت، اظهار کرد: مهدویت دریایی عمیق از معارف است که باید به مردم شناسانده شود و مفاهم مربوط به ایشان باید در کشور توسط صدا و سیما مطرح شود.
وی تصریح کرد: تکفیریها و بعضی از سنیها و عربستان و قطر با پول نفت و گاز شروع به تبلیغات وسیعی کردهاند و میگویند که در سوریه شما بجنگید و در لبنان جنایت کنید، خرجش را هم ما میدهیم.
مرجع تقلید شیعیان افزود: وهابیان پول کلانی میدهند و در تمام اروپا مسجد ساختهاند و تبلیغات میکنند و مردم را وهابی میکنند، به همین دلیل نیاز به تشکیلات بسیار وسیع و امکانات زیاد نیاز دارید تا صدای خود را به تمام دنیا برسانید.
استاد عالی حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: این همه صحبت میکنیم که دیرکرد حرام است و بانکها نباید بگیرند، اما آنها کار خودشان را میکنند و باید حرف خودمان و مسائل مبتلا به اسلامی را به گوش همه برسانیم.
صفحات: 1· 2
درس اخلاق و در محضر استاد؛
حضرت آدم و هوا گفتند: « رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين(الاعراف/23) » خداوندا ما به خودمان ظلم کرديم، اگر به ما رحم نکني ما جز خاسرين خواهيم بود. بعد به خانمش گفت: بيا گريه و ناله کنيم. چند سال گريه کردند. خطاب رسيد جبرئيل بس شان است، مي خواهم آن ها را ببخشم. مي خواهم مقام هاي پريده را بر گردانم. برو پايين دو تايي آن ها را صدا کن.« فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمات(البقره/37)» به اين ها بگو: من آن قدر براي اين پنج نفر(پنج تن آله عبا) احترام قائل هستم که اگر اين ها من را به اين پنج نفر قسم بدهند، مي بخشم. تو به آن ها تلقين کن«ْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِي(بحار الانوار /علامه مجلسي/44/245)»
اميرالمومنين سلام الله عليه بيست سالش بود، وارد مسجد شد، ديد رسول خدا سلام الله عليه و آله تو مسجد تنها نشسته است. آمد زانو زد، عرض کرد: يا رسول الله سلام الله عليه و آله شما با زبان مبارکتان دعا کنيد: خدايا علي سلام الله عليه را بيامرز. پيامبر سلام الله عليه و آله بلند شد، دو رکعت نماز خواند. اميرالمومنين سلام الله عليه مي گويد: تو سجده آخر من ديدم دعا را شروع کرد، اين جوري با گريه«اللهم بحق علي عندك اغفر لعلي(شرح نهج البلاغه/عبد الحميد بن ابي الحديد معتزلي/20/316)»خدايا به حق علي، علي را بيامرز.
گفتم: چي کار کرديد؟ آقا فرمود: علي جان کل ملک و ملکوت را نگاه کردم ديدم محبوب تر از تو پيش خدا نيست. خدايا به حق علي سلام الله عليه به ما نگاه کن.« يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَان فَلَمَّا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ (بحار الانوار /علامه مجلسي/44/245)»بعد از اينکه آدم خدا را به اين اسماء قسم داد، لرزيد اشکش سرازير شد. جبرئيل چي شد؟ چرا صحنه عوض شد؟ چرا همه غم ها به دل من آمد؟
حسين جان فدايت بشوم حسين جان به حق مادرت امروز از خدا بخواه خدا تو را از ما نگيرد.
امام رضا عليه السلام در یکی از مناظرات خود به ابن رامين (فقيه )فرمود:
ابن رامين ! آن وقت كه پيامبر صلي الله عليه و آله از مدينه خارج شد، كسي را جاي خود نگذاشت ؟
ابن رامين : چرا علي را جاي خود گذاشت .
امام رضا : پس چرا به اهل مدينه نفرمود خودتان كسي را انتخاب كنيد، چون انتخاب شما خطا نمي شود.
ابن رامين : حضرت پيامبر چون نگران بود اختلاف و درگيري در ميان مردم بيفتد.
امام : خوب چه عيبي داشت ، اگر هم اختلافي رخ مي داد، هنگامي كه از مسافرت به مدينه بر مي گشت آن را اصلاح مي نمود.
ابن رامين : البته عمل آن حضرت كه خود جانشين تعيين فرمود، با محكم كاري مناسب تر و منطقي تر بود.
امام : بنابراين براي پس از مرگ خود نيز حتما كسي راجاي خود قرار داده است ؟
ابن رامين : نه !
امام : آيا مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنيا كوتاه است و سفر مرگ طولاني و ابدي . پس چگونه شد كه هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشين تعيين نكرد - اما در مسافرت چند روزه دنيا خاطر جمع نبود - جانشين تعيين كرد - با اين كه خود آن حضرت زنده بود و مي توانست اختلافات را اصلاح نمايد.
ابن رامين در مقابل سخنان منطقي امام نتوانست حرفي بگويد و ساكت شد (1)
1- بحار الانوار، ج 23، ص 75.
امام رضا عليه السلام در یکی از مناظرات خود به ابن رامين (فقيه )فرمود:
ابن رامين ! آن وقت كه پيامبر صلي الله عليه و آله از مدينه خارج شد، كسي را جاي خود نگذاشت ؟
ابن رامين : چرا علي را جاي خود گذاشت .
امام رضا : پس چرا به اهل مدينه نفرمود خودتان كسي را انتخاب كنيد، چون انتخاب شما خطا نمي شود.
ابن رامين : حضرت پيامبر چون نگران بود اختلاف و درگيري در ميان مردم بيفتد.
امام : خوب چه عيبي داشت ، اگر هم اختلافي رخ مي داد، هنگامي كه از مسافرت به مدينه بر مي گشت آن را اصلاح مي نمود.
ابن رامين : البته عمل آن حضرت كه خود جانشين تعيين فرمود، با محكم كاري مناسب تر و منطقي تر بود.
امام : بنابراين براي پس از مرگ خود نيز حتما كسي راجاي خود قرار داده است ؟
ابن رامين : نه !
امام : آيا مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنيا كوتاه است و سفر مرگ طولاني و ابدي . پس چگونه شد كه هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشين تعيين نكرد - اما در مسافرت چند روزه دنيا خاطر جمع نبود - جانشين تعيين كرد - با اين كه خود آن حضرت زنده بود و مي توانست اختلافات را اصلاح نمايد.
ابن رامين در مقابل سخنان منطقي امام نتوانست حرفي بگويد و ساكت شد (1)
1- بحار الانوار، ج 23، ص 75.
معروف ترين لقب امام هشتم، رضاست. اما جالب است بدانيد که اين لقب را دشمن امام يعني مامون به آن حضرت داده بود. چنان که طبري و ديگران مي نويسند، بعد از ولايتعهدي امام، مامون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند. روي اين سکه ها که الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده:
«الامير الرضا وليعهد المسلمين علي بن موسي»
مامون، لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود که اشعاري است که اولين بار مختار درقيامش که به خونخواهي امام حسين علیه السلام بود، در کوفه از آن استفاده مي کرد(سال 76ق) اين شعار يعني «ما فقط به حکومت کسي از آل محمد راضي هستيم.» اين شعار را بعدها داعيان عباسي (کساني که براي قيام به نفع بني عباس وعليه بني اميه دعوت مي کردند، مثل ابومسلم خراساني) هم به کار بردند وحالا مامون مي خواست وانمود بکند که اوست که اين شعار و آرزوي قديمي را تحقق بخشيده است.
سياسي بودن اقدام مامون، از همان زمان هم برملا شده بود. ومثلاً دعبل خزاعي- شاعري که معاصر امام و مامون بوده (متوفاي 246ق)- درشعري سروده است:
«ايا عجبا منهم يسمونک الرضا/ وتلقاک منهم کلحه وغضون»
يعني در تعجبم ازآنها که شما را «رضا» مي نامند ولي از جانب ايشان رنج ها وسختي ها به شما مي رسد.
حديثي هم از امام جواد در «عيون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالي که مي گويد چرا پدر شما را رضا ناميده اند، فرموده اند: «زيرا مرضي (= مورد رضايت) خدا در آسمان ومرضي رسول خدا وائمه او درزمين بود». آن شخصي به سوالش اصرار مي کند. مي پرسد مگر باقي پدران شما مرضي خدا ورسول نبودند؟ امام جواب مي دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود که مرضي موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون اين حديث بيشتر مورد توجه قرار گرفت ومثلاً مولف تاريخ «حبيب السير» (نوشته شده حدود 930ق) درتوضيح لقب آن حضرت آورده است: « امام علي نام عالي نسب /پناه عجم، مقتداي عرب / ازوبود راضي جهان آفرين / از آن رو رضا گشت او را لقب».
http://www.rasekhoon.net/news/Show-66564.aspx
روايت چگونگي ورود نجمه خاتون به منزل امام صادق علیه السلام و ازدواج با امام کاظم علیه السلام از طرف مرحوم كليني صاحب كافي و از طريق شيخ صدوق نقل شده كه مادر امام كاظم علیه السلام، حميده خاتون، آن كنيز را خريداري نموده بود كه در خواب پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله را ديد و آن حضرت به او دستور داد كه آن كنيز را به فرزندت موسي هديه كن و آن بانو اين عمل را انجام داد.
براساس روايت كليني امام شخصاً به هشام بن احمر ميفرمايد آيا اطلاع داري فردي از اهل مغرب (كشور آفريقايي) به مدينه آمده است، … هشام همراه امام پيش مردي كنيزفروش بوده و هفت كنيز در معرض ديد امام آورد حضرتش فرمود آن كنيزي كه مورد نظر ماست آن را بياور، كه مرد كنيز فروش امتناع نمود، و گفت مريض و عليل است. فرداي آن روز امام، هشام را فرستاد و فرمود هر شرطي گفت قبول كن، تا آن كنيز را از او خريداري كني. كنيز فروش پس از شرايط سخت و گران نمودن قيمت عاقبت آن كنيز را كه ميگفت مريض است به هشام نماينده امام فروخت و علت امتناع آن را از كنيز فروش پرسيد و از سرّي خبر داد كه يكي از بانوان اهل كتاب به او خبر داده بود و هرگز شايسته نيست كه اين بانو در پيش امثال تو باشد. او دختري است كه شايسته برترين انسان روي زمين است… چون فرزندي از او نزد مولايش به دنيا خواهد آمد كه در ميان همه اهل شرق و غرب براي او همسنگي نباشد،… هشام احمر گويد: پس از اينكه آن بانو در خدمت امام قرارگرفت امام رضا از او متولد شد.(1)
1- كليني، اصول كافي،ج 1، ص 486
http://www.askdin.com/thread24686.html
نجمه خاتون، همسر امام كاظم علیه السلام و مادر گرامي امام رضا و حضرت معصومه سلام الله علیهما مي باشد. آن حضرت از بانوان بزرگوار از نظر علم و كمالات اخلاقي مي باشد كه تاريخ مثل او را در ميان بانوان عالم به خود كم ديده است.
ابعاد شخصيتي و زندگي فردي و اجتماعي وي از نظر علم و آگاهي نسبت به مسايل ديني و عقايد مذهبي و نيز اخلاق و رفتار با همسر و فرزندان، عبادت و بندگي علي رغم آن كه از نظر تاريخي به اجمال بيان شده، ولي با همان ابهامي كه در جزئيات زندگي وي وجود دارد، مي تواند الگويي مناسب و سرمشقي خوب براي بانوان با فضيلت مسلمان قرار گيرد.
نامهاي مختلفي براي آن بانوي مكرمه در منابع حديثي و تاريخي آمده است كه هيچ منافاتي بين اخبار درباره نام آن بانوي مخدره وجود ندارد.
شيخ مفيد(ره) مادر امام هشتم را چنين معرفي ميكند: «و اُمّه ام ولدٍ يقال لها: ام البنين» (1) مادر امام رضا ام ولد بود ام ولد به كنيزاني گفته ميشد كه در خانه مولي خود صاحب فرزند ميشدند (كنيز داراي فرزند) آنچه را كه شيخ مفيد براي آن حضرت به عنوان نام نوشته كنيهاي است كه معروف به آن بوده است و به خاطر داشتن فرزندان (مادر فرزندان) كنيه گرفته است، نام اصلي مادر گرامي حضرت رضا، تكُتم بوده است كه پس از تولد امام رضا علیه السلام از طرف امام كاظم طاهره ناميده است.
1- شيخ مفيد، الارشاد، ج 2 ص 247
http://www.askdin.com/thread24686.html
پیوند: http://www.aviny.com/Occasio
رابطه حضرت معصومه سلام الله علیها با امام رضا علیه السلام
نجمه خاتون همسرگرامي امام كاظم علیه السلام تنها دو فرزند در دامان خود پرورش داد و آنها عبارتند از:
1- خورشيد فروزان امامت، حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام.
2- ماه تابان درج عصمت، حضرت معصومه سلام الله علیها.
محمد بن جرير طبري، دانشمند گرانمايه شيعه در قرن پنجم هجري،براين واقعيت تصريح نموده است.
مدت 25 سال تمام حضرت رضا علیه السلام تنها فرزند نجمه خاتون بود، پس از يك ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اي تابان از دامن نجمه درخشيد كه هم سنگ امام هشتم بود و امام توانست والاترين عواطف انباشته شده در سويداي دلش را بر او نثار كند.
بين حضرت معصومه و برادرش امام رضاعلیهماالسلام عواطف سرشار و محبت زايدالوصفي بود كه قلم از ترسيم آن عاجز است.
در يكي از معجزات امام كاظم علیه السلام كه حضرت معصومه نيز نقشي دارد، هنگامي كه مرد نصراني مي پرسد: «شما كه هستيد؟» مي فرمايد: «انا المعصومه اخت الرضا»
«من معصومه، خواهر امام رضامي باشم»
اين تعبير از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا و از مباهات او به اين خواهر برادري سرچشمه مي گيرد.
سلام بانو
هفته قبل که برای عرض ارادت و خدمت در بارگاه نورانی تان، مشرف شده بودم، با پر، توی دستم و لباس فرم، ابهتی خاص پیدا کرده بودم؛ ابهتی که تنها در خاندان رسول خاتم صل الله علیه و آله و منسوبانشان است ( البته شما خاندان هدایت و کرامت هرگز این ابهت را به خود نمی دیدید ولی همه ی عالم محو آن است ولی امثال چو منی از داشتن آن ابهت عاریه ای سرمست و مغروریم). روی صندلی نشسته بودم، صدای سخنرانی به گوش می رسید.از دور خانمی میانسال به سمتم می آمد، به احترام و رسم ادب بلند شدم و با او سلام و علیک گرمی کردم و خوش آمد گفتم. ولی چهره ی او گرفته به نظر می رسید. بعد از احوالپرسی، گله گزاری را شروع کرد؛ “خدا کنه حرف هایی را که زده می شه خودشون هم عمل کنند!!” برای همدردی گفتم:” ان شاءالله عمل می کنند وگرنه حرفشون اثر نخواهد داشت."
آیا صدقه دادن و بخشش کردن تنها جنبه مالی و مادی د ارد یا انسان میتواند به اشکال دیگر نیز بخشش کند؟ شاید این سوال برای خیلی از افراد مطرح باشد.
به گزارش فرهنگ نیوز، برای پاسخ به این سوال ابتدا به حدیثی زیبا از امام حسین(علیه السلام) اشاره میکنیم که فرمودند:
“بخشندهترین مردم کسی است که به آن که چشم امید به او نبسته بخشش کند۱".
اما حال ببینم در کلام رسول خدا و ائمه(علیهم السلام) چه کارهایی صدقه محسوب میشوند؟
پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) در این باره میفرمایند: ” بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد. عرض شد: چه کسی توان این کار را دارد؟ حضرت فرمود: برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه، صدقه است؛ نشان دادن راه به دیگری، صدقه است، عیادت از بیمار، صدقه است، امر به معروف، صدقه است، نهی از منکر، صدقه است و جواب سلام را دادن، صدقه است ۲".
آن حضرت در جایی دیگر خودداری از بدی، را صدقه میدانند و میفرمایند: “هر کار نیکی، صدقه است۳".
پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) همچنین فرمودند: “زبانت را نگهدار؛ زیرا این کار صدقهای است که برای خودت میدهی۴".
امام صادق(علیه السلام) نیز در تشریح ویژگی صدقهای که مورد رضایت خداوند است میفرمایند: “صدقهای که خدا آن را دوست دارد عبارت است از: اصلاح میان مردم، هرگاه رابطه شان تیره شد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر، هرگاه از هم دور شدند۵".
ایشان همچنین میفرمایند: “فهماندن سخن به ناشنوا، بی آن که از این کار به ستوه آیی، صدقهای گواراست۶".
………………….
۱- کشف الغمّه: ۲ / ۲۴۲ منتخب میزان الحکمة: ۱۲۲
۲- بحار الأنوار: ۷۵ / ۵۰ / ۴ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۳- الخصال: ۱۳۴ / ۱۴۵ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۴- الکافی: ۲ / ۱۱۴ / ۷ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۵- الکافی: ۲ / ۲۰۹ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۶- بحار الأنوار: ۷۴ / ۳۸۸ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
…………………
منبع: ایسنا
روزي وليد بن عبدالملك بر امام باقر علیه السلام وارد شد در حالي كه امام سرگرم تدريس بود و امام صادق علیه السلام نيز كه در سنين كودكي يا آغاز نوجواني بود در آنجا حضور داشت. وليد از ديدن او متعجب شد و پرسيد او با اين سنّ و سال در اينجا چه ميكند؟ پاسخ شنيد كه آن دانشجوي كلاس درس است. سؤالاتي از امام صادق علیه السلام كرد و پاسخهاي شايسته شنيد، و سرانجام چنين گفت كه او در آينده از دانشمندان خواهد شد.
خلاصه آن كه امام صادق علیه السلام از همان كودكي و نوجواني عاشق كسب علم و فضيلت بود و در محضر علمي پدر شركت ميكرد و از دروس هيئت و جغرافيا بهره ميگرفت و عظمت فكري خود را متجلي ميساخت و با اينكه كم سنّ بود ميان دانشجويان درخششي فوق العاده داشت.
با اينكه كودكي بيش نبود ولي كارهاي بزرگان را انجام ميداد و سخنان او بزرگ منشانه و حاكي از عظمت فكري و روحي او بود. از تاريخ چنين بر ميآيد كه او هم در كودكي مانند ديگر كودكان بازي ميكرد ولي نوع بازيهايش با ديگران متفاوت و اغلب از نوع بازيهاي فكري بود.
در بين جمع كودكان كه براي بازي گرد آمده بودند او استاد ميشد؛ مثلاً از آنان ميپرسيد اين كدام ميوه است كه در فلان فصل پديد ميآيد و مزهاش شيرين يا ترش است؟ و يا گاهي كلمهاي ذكر ميكرد و از كودكان ميخواست هموزن و يا مرادف آن كلمه را پيدا كنند و بدين ترتيب او كودكان را به تفكر و كسب علم ترغيب ميكرد.
نرم افزار پاسخ - مرکز پاسخ به شبهات
مادر امام صادق علیه السلام، زني دانشمند:
مادرامام صادق علیه السلام زني فاضله ودخترقاسم بن محمد بن ابي ابکر است . قاسم بن محمدخودازثقات ومعتمدان امام علي بن الحسين (عليهماالسلام) وازفقهاي شيعه مذهب مدينه بود. او دختري فهميده ودانا داشت که اورا فاطمه ناميده و گاهي قريبه مي خواندند وکنيه اوام فروه بود.
تاريخ اورا زني فاضله ، مؤمنه ، عفيفه وباعصمت وشرافت معرفي مي کند. و امام صادق علیه السلام خود درشأن مادرش فرموده بود : مادرم ازکساني بود که بواقع مؤمنه ودرطريق تقوا بود. زني بود نيکوکار وخدا نيکوکاران را دوست مي دارد:
کانَت اُمِّي مِمَّن آمَنَت وَاتَقَّت ، وَاحسَنَت ،وَاللهُ يُحِبُّ المُحسِنينَ
شاگردان امام باقرعلیه السلام پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق علیه السلام حلقه زدند. امام نيز با جذب شاگردان جديد به تاسيس يک نهضت عظيم فکري و فرهنگي و بالنده مبادرت ورزيد، به گونه اي که طولي نکشيد مسجد نبوي در مدينه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهي عظيم تبديل شد.
ما شيعيان معتقديم كه همه امامان از يك نور هستند و دانش آنها يكسان است. امام پيشين دانشهايي را كه از پدر خويش دريافت كرده بود، به فرزند خويش منتقل ميكرد و در مقام علم و فضيلت، هيچ امامي بر امام ديگر برتري نداشت. هر كدام بنابر موقعيت زمان و مكاني كه داشت، وظايف خود را به انجام رساند، مثلاً در زمان حضرت علي علیه السلام، دوراني اقتضا ميكرد حضرت خانهنشين شود و در حكومت دخالتي نكند، اما در زماني ديگر با هجوم مردم براي بيعت، به امر حكومت اقدام نمود. سيدالشهدا علیه السلام براي حفظ دين، جان خود و يارانش را نثار كرد. بنابر اين تمام امامان الگوي زندگي ما انسانها و شيعيان در اوضاع مختلف هستند و مذهب شيعه منتسب به همه آنها است. اما اصطلاح مذهب جعفري، اشاره به روش شيعيان در مسايل فقهي و احكام ديني است، در مقابل مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت (حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي)، همان گونه كه به شيعيان در مسايل اعتقادي و نوع حكومت و سياست، مذهب علوي يا علويون گفته ميشود. اما مذهب جعفري به جهت گسترش و كثرت روايات فقهي از امام صادق علیه السلام ميباشد.
پیوند: http://www.jahannews.com/vd
به گزارش جهان نیوز، سلمان حدادی، متولد سال ۱۳۶۱ در شهرستان سنندج است. او از پدری سنی و مادری شیعه به دنیا آمد. سلمان بعد از اتمام دبیرستان، ۳ سال دوره ی تكمیلی حوزه را در زاهدان و مسجد مكی گذراند و پس از مولوی شدن، ۴ ماه هم به رایوند پاكستان، برای آموزش یك دوره كامل نحوه ی تبلیغ و جذب رفت.
وی چندی پیش در بخش رهیافتگان بیست و یکمین نمایشگاه قرآن حضور یافت و به نحوه شیعه شدنش اشاره کرد. گزیده سخنان وی را در ادامه می خوانید:
- من پیش از شیعه شدن همه دروس وهابیت را در زاهدان خواندم. ۴ ماه هم در پاکستان نحوه جذب وهابیت را آموختم و بعد از آن هم با ادامه تلاشهایم ماموستا شدم. حتی دوره ای آموزش خود در زاهدان با عبدالمالک ریگی هم دوره بودیم.
صفحات: 1· 2
تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن …
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس - عليه السلام - و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السلام - و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق - عليهم السلام - قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند .
آیتالله صافی گلپایگانی(دامت برکاته) شعری به مناسبت 8 شوال سالرزو تخریب قبور ائمه بقیع سروده است، این شعر به شرح ذیل است:
خوش آن نسیم که مىآید از کنار بقیع
خوشا هواى روان بخش و مُشکبار بقیع
فرشتگان ز زمین مىبرند سوى بهشت
براى غالیهی حوریان غبار بقیع
اگر که طور تجلّى ز صدق مىطلبى
بیا به گلشن روحانى دیار بقیع
دریغ و درد که از ظلم دشمنان خدا
خراب شد همه آثار بىشمار بقیع
ارتباط کلامي و غير کلامي همسران
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: قـولُ الرجلِ للمرائةِ إنِّى أُحِبُّكَ لا يَذهَبُ مِن قلبِها أبداً [1] ؛ اينكه مرد، به همسر خود بگويد: تـو را دوسـت دارم ، هـرگـز از دل همسر بيرون نميرود!
شـگـفتا كه بك جمله كوتاه و ساده، ولى يك دنيا تأثير و عشق آفرينى ! و چقدر بخيلند آنـان كـه از گـفتن چنين واژههاي محبت آورى نسبت به همسر و فرزندان و دوستان و بستگان خويش ، مضايقه دارند و از عواقب و پيامدهاى نيكو و آثار سازنده آن غافلند.ابـراز دوسـتـى و مـحـبـت، تـنـهـا به گفتن و لفظ نيست. گاهى کمک در کار خانه، احترام كردن او و وابستگانش، بوسيدن، نوازش كردن، هديه و سوغات خريدن و … نشانة حقيقي عشق و دوستى است.
…………………………………………………
[1] . وسايل الشيعه (آل بيت )، ج 20، ص 24
پیوند: http://www.askdin.com/
امام زمان و حديث دعا براي فرج
قال مولانا الامام المهدي:(أَكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ)(كمال الدين، ج2، ص485، ح4)
براي شتاب در گشايش حقيقي و كامل، بسيار دعا كنيد; زيرا، همانا، فَرَج شما در آن است.
در اين روايت، امام به زياد دعا كردن براي تعجيل فَرَج فرمان مي دهند. اين فرمان حضرت، اهميّت مطلب را مي رساند;
زيرا فَرَجْ و گشايش شيعيان از تمام گرفتاري ها و فتنه ها، در سايه ي ظهور حضرت محقق مي گردد
و تا زماني كه حضرت در غيبت به سر مي برد، شيعه نيز تحت فشار و ظلم و تعدّي حاكمانِ ظالم و جائر است.
براي شيعيان فَرَجي است و آنان از شكنجه و اذيّت و آزار و تهمت رهايي خواهند يافت. آن روز طلايي خواهد رسيد و آنان در سايه ي حكومت آقا و مولايشان در آرامش و رفاه و معنويت زندگي خواهند كرد.
يكي از عوامل تعجيل در فرج آن حضرت، دعا است.
مي دانيم كه دعا بدون درخواست قلبي و زمينه سازي براي تحقّق آن، مؤثر نخواهد بود. انسان بايد با زبان و قلب بطلبد، و در عمل نيز زمينه ساز خواسته ي خود باشد.
وجود دو روايت، دليل چنين كاري است كه يكي، قول امام و ديگري، فعل امام است. امام صادق علیه السلام فرموده است: «فليقم و ليطلب من الله تعجيل فرجه؛ پس بايستد و از خدا تعجيل فرج را طلب كند»(منتخب الاثر، ص641).
درباره امام رضا علیه السلام نقل شده است: «وضع الرضا يده علي رأسه و تواضع قائماً و دعي له بالفرج؛ امام رضا دستش را بر روي سرش قرار داد و متواضعانه ايستاد و براي فرج او دعا كرد»(منتخب الاثر، ص640).
از اين دو روايت، معلوم ميشود هنگام برده شدن نام امام زمان علیه السلام بايد برخاست و براي حضرت دعا كرد. البته در روايت اول برخاستن را ويژه زماني ميداند كه لقب قائم ذكر شود و فقط بلند شدن و دعا كردن را ميرساند. اما روايت دوم، لقب خاص را نميرساند، بلكه هرگاه يادي از امام شود، بايد برخاست و دعا كرد و نيز علاوه بر اين در روايت دوم دست روي سر نهادن نيز بيان شده است.
امام صادق علیه السلام سبب اين كار را فرموده است: «زيرا غيبت ايشان طولاني است و چون رأفت امام به كساني كه دوستش دارند، زياد است، هركس او را به اين لقب ـ كه اشاره به دولت ايشان دارد و حسرت بر غربت ايشان را ميرساند ـ ياد كند، امام به او نظر ميكند و از جمله چيزهايي كه نشان تعظيم است، برخاستن بنده هنگام نگاه كردن مولا به او است.(منتخب الاثر، ص641).
از اين روايت معلوم ميشود، برخاستن، نشان تعظيم و احترام و بزرگ شمردن امام است و در مورد روايت دوم نيز هر چند كلام امام نيست، اما برداشت راوي ـ به عنوان كسي كه حاضر در مجلس است ـ همين تواضع است. راوي ميگويد: «وتواضع قائماً» يعني براي تواضع، امام به پا خاست. پس براي بزرگ شمردن امام و كوچك انگاشتن خود، چنين عملي انجام ميشود.
http://www.askdin.com/
ابو حمزه ثمالي مي گويد:
از حضرت امام محمد باقر پرسيدم: اي فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نيستيد؟
فرمود: بلي!
عرض كردم: پس چرا فقط امام زمان قائم ناميده شده است؟
حضرت فرمود: هنگامي كه جدم حسين بن علي به شهادت رسيد، فرشتگان آسمان به درگاه خداوند متعال ناليدند و گريستند و عرض كردند: پروردگارا! آيا كسي را كه برگزيده ترين خلق تو را به قتل رسانده است به حال خود وا مي گذاري؟
خداوند متعال به آنها وحي فرستاد: آرام گيريد! به عزت و جلالم سوگند! از آنها انتقام خواهد كشيد، هر چند بعد از گذشت زماني باشد.
آنگاه پرده حجاب را كنار زده و فرزندان حسين را كه وارثان امامت بودند، به آنها نشان داد. ملائكه از ديدن اين صحنه بسيار مسرور شدند.
يكي از آنها در حال قيام نماز مي خواند. حق تعالي فرمود: به وسيله اين قائم از آنها انتقام خواهم گرفت.) ( علل الشرايع، ص 160، باب 129، ح 1)
نرم افزار امام مهدي - داستانهايي از امام زمان - http://www.askdin.com/
پیوند: http://www.hawzah.net
يکي از مشهورترين لقب هاي امام زمان “مهدي” است . درباره علت ناميده شدن آن حضرت با اين لقب روايت هاي مختلفي ذکر شده است . حضرت امام محمد باقر مي فرمايند:
هنگامي که مهدي ما قيام کنند ثروت ها را بطور مساوي تقسيم و در جامعه به عدالت و دادگري رفتار مي کند . هر کس از او اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است و هر کس او را نافرماني کند از خدا نافرماني کرده است . و آن جضرت را «مهدي » ناميده اند چون به امور پنهان و نهاني هدايت مي گردد . (اثباة الهداة، ج 7، ص 110 و 169)
درباره امور نهاني که آن حضرت به آنها هدايت مي شود يا هدايت مي کند با توجه به تعابير روايات نظرات چندي بيان شده است . از آنجا که در دوره غيبت مخصوصا دوران غيبت کبري در اثر پيدا شدن تبليغات ضدديني و تفسيرها و برداشت هاي نامناسب از احکام دين و نفوذ خرافات و انديشه هاي غلط غيرديني به اصول و تعاليم اصيل اعتقادي مردم دين اصلي و حتي قرآن اصلي را فراموش خواهند کرد . آن حضرت پس از ظهور قرآن اصيل و احکام واقعي اسلام را از لابلاي آنهمه تحريفات و تفسيرهاي نادرست بيرون خواهند کشيد به گونه اي که حتي مردم گمان خواهند کرد که ايشان يک دين و آيين جديدي را مطرح مي کنند به اين مناسبت آن حضرت را مهدي مي گويند .
شيخ صدوق (ره ) به سند خود، از يعقوب بن منقوس (ره ) نقل مي كند كه گفت : روزي به حضور امام حسن عسكري رفتم ، ديدم روي سكوئي در خانه اش ، نشسته ، و در طرف راست آن سكو، اطاقي بود و بر در آن پرده اي آويخته شده بود، عرض كردم : (آقاي من ! (بعد از شما) صاحب امر كيست ؟)
فرمود: پرده اطاق را بالا بزن ، پرده را بالا زدم ، ناگاه پسري كه قامتش حدود پنج وجب بود، از اطاق بيرون آمد، ظاهر او نشان مي داد كه حدود هشت يا ده سال دارد (البته آن حضرت در اين هنگام پنج سال داشت ، ولي قامت رشيد او چنان نشان مي داد)، پيشاني روشن ، و صورت سفيد، و چشمان درخشنده ، و كفهاي دستش زبر و خشن ، و سر زانوانش به طرف زمين مايل بود، و در گونه راستش خالي وجود داشت و بر سرش زلف بود، آمد و روي زانوي امام حسن نشست ، امام حسن فرمود: (صاحب شما این است )سپس او بر جهيد و رفت ، امام حسن ادخل الي الوقت المعلوم : (داخل خانه شو تا روز وقت معلوم )او وارد آن اطاق شد، من او را ديدم كه به آن اطاق رفت ، امام حسن به من فرمود: (به اطاق نگاه كن ) به اطاق نگاه كردم ، كسي را در آنجا نديدم .
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم عليهم السلام
نوشته : محمد محمدي اشتهاردي
مادر امام زمان در نهايت ورع و تقوي و صلاح و عظمت و جلالت و شرافت و فضيلت و حيا و عفتِ ممتاز و از توصيف بي نياز است.(ذبيح الله محلاتي، ، ترجمه «رياحين الشريعه»، ج 4، ص 158)
مورّخان براي آن بانوي مكرمه و همسر بي همتاي امام عسگري علیه السلام نه اسم نوشته اند: مليكه، حكيمه، سبيكه، نرجس، سوسن،مريم، ريحانه، خَمط و صَقيل.
خواهر امام هادي ـعليه السّلام ـ ايشان را به عنوان سيّده (خانم) مي خواندند.(محمد محمدي اشتهاردي، فروغ تابان ولايت، ص 8)
البته تعدد اسامي و القاب در نزد عربها معمولاً به جهت شخصيت فوق العاده صاحب نام و القاب است كه فرد به خاطر برخورداري از صفات و نيكي هاي متعدد ملقب به القاب و يا مسمي به اسمهاي مختلف مي شود.
نرم افزار پاسخ - مرکز پاسخ گويي به شبهات
قول اوّل ـ اين قول كه معروف ترين و مستندترين قول است، تاريخ تولّد آن حضرت را نيمه ي شعبان سال 255 هـ. ق مي داند. ثقة الإسلام كليني مي نويسد:
امام مهديدر نيمه ي شعبان سال دويست و پنجاه و پنج هجري قمري متولد شده است.(اصول كافي، ترجمه ي جواد مصطفوي، ج 2، ص 449)
علامه ي مجلسي در بحارالأنوار نيز همين تاريخ را ذكر مي كند.(بحارالأنوار، ج 51، ص 2)
از شهيد اوّل (ره) نيز نقل شده است كه:
امام مهدي در سامرا، جمعه شب، هنگام در پانزدهم شعبان 255 هـ. ق به دنيا آمد.(همان، ج 51، ص 28)
ابن خلكان، يكي از علماي اهل سنّت نيز همين تاريخ را تاريخ ولادت امام مهديمي داند.(همان، ج 51، ص 24)
قول دوم ـ در برخي از مآخذ، تاريخ تولّد حضرت مهدي سال 256 هجري ضبط شده است. كتاب كمال الدين(كمال الدين، صدوق، ص 432) شيخ صدوق الغيبة(طوسي، الغيبة، ص 139 و 147)شيخ طوسي، از جمله ي اين منابع است.
همان گونه از شهيد اوّل نقل شد، مكان ولادت آن حضرت، شهر سامراء است(بحارالأنوار، ج 51، ص 28) كه در نزديكي شهر بغداد قرار دارد.
اين شهر، بعد از شهادت امام رضا در دوره ي حكومت معتصم عباسي بنا گرديد.
متأسفانه پس از شهادت امام عسکري، اتفاقات ناگواري رخ داد که برخي از آنها بدين قرار است:
1. بازجويي از خانه آن حضرت؛لحظاتي از شهادت امام عسکري سپري نشده بود که دژخيمان، با سعايت افرادي، به خانه امام هجوم بردند تا شايد در اين رهگذر به امام غايب دست يازند.
2. برخورد جعفر کذّاب با مادر امام عسکري بر سر ميراث؛
3. بازجويي از خانه ها و منازل براي دستيابي به حضرت مهدي ؛
4. ترور، حبس، تهديد و اذيت و آزار شيعيان؛شيخ مفيد از تهديدات عليه شيعه پس از شهادت امام عسکري، به عنوان يکي از تلخترين فرازهاي تاريخ تشيع ياد کرده است.
5. اختلاف و چند دستگي بين شيعيان؛ يکي از حوادث کمر شکن پس از شهادت امام عسکري ، تفرقهاي بود که در ميان برخي از شيعيان رسوخ کرد و آنها را از يکپارچگي خارج نمود. البته اين تفرق پيش از آن، از سوي امام عسکري پيش بيني شده بود. ابوغانم ميگويد: از امام عسکري شنيدم که ميفرمود: در سال 260 پيروانم فرقه فرقه ميشوند.آن گاه در ادامه ابوغانم ميگويد: در آن سال امام عسکري رحلت فرمود و پيروان و يارانش متفرق شدند. دستهاي خود را منتسب به جعفر (پسر امام دهم) کردند، گروهي سرگردان شدند، عده اي به شک افتادند، دسته اي در حالت تحير ايستادند و جمعي ديگر به توفيق خداي تعالي، بر دين خود ثابت ماندند.
http://www.askdin.com/post32560-14.html
يك بار حضرت علي مقداري جو از يك يهودي به وام گرفت، يهودي در گرو وام چيزي طلبيد، علي چادري پشمين متعلق به فاطمه را نزد يهودي به گرو نهاد.
يهودي آن را در اطاقي گذاشت و چون شب شد زن او براي كاري به آن اطاق وارد شد و مشاهده كرد نوري در آنجا مي درخشد كه همه اطاق، از آن روشن است. نزد شوهر خود بازگشت و خبر داد كه در آن اطاق نوري بزرگ و درخشان ديده است، يهودي از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش كرده بود كه در آن اطاق چادر فاطمه است. با شتاب برخاست و به آن اطاق آمد و مشاهده كرد نور چادر حضرت زهرا است كه از هر سو پرتو افكن است، چنان كه گويي ماه درخشاني از نزديك مي تابد! تعجب كرد و بيش از پيش در محل چادر خيره شد و دريافت كه آن نور از چادر فاطمه است. از خانه بيرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نيز وابستگان خود را خبر كرد و حدود هشتاد تن از يهوديان گرد آمدند و اين موضوع را مشاهده كردند و همه به دين اسلام در آمدند.»بحار، ج 43، ص 40 و خلاصه اي از اين روايت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 117 و 118 ـ منتهي الآمال، ص 160.
هيئت تحريريه موسسه در راه حق- پيشوايان معصوم، ص118
اسم معروف آن بانو نرجس است كه با آن نام فعلاً شناخته شده است . نرجس خاتون به خانه امام عسگري وارد شد، امام هادي به خواهرش فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامي را به او بياموز او همسر فرزندم حسن و مادر تنها منجي عالم بشريت يعني مهدي موعود خواهد بود،آنگاه به نرجس رو كرد و فرمود: مژده باد تورا به فرزندي كه سراسر جهان را با نور حكومتش پر از عدالت و دادگري كند،پس از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد. آري اين چنين دختر پاك و دانا آلودگي كاخ شاهان را رها كرد و در خط جد مادرش «شمعون» قرار گرفت و سرانجام به سعادت بزرگي چون همسري حضرت امام حسن عسگري در آمد و لياقت پرافتخار مادري حضرت مهدي آل محمد را پيدا كرد.
نرم افزار پاسخ - مرکز پاسخ گويي به شبهات
پیوند: http://www.tebyan.net
در وقتي كه بستر خواب را گسترده بودم ، رسول خدا بر من وارد شد ، فرمـود:
اي فـاطمه نخـواب مگـر آن كه چهار كار را انجـام دهـي: قـرآن را ختـم كنـي، و پيامبران را شفيعت گرداني، و مؤمنيـن را از خود راضي كني، و حج وعمره اي را به جا آوري. ايـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: يا رسول الله به چهار چيز مرا امر فرمودي در حالي كه بر آنها قادر نيستم آن حضرت تبسمي كرد و فرمود:
چون قل هو الله را سه بار بخواني مثل اين است كه قرآن را ختم كرده اي و چون بر من و پيامبران پيش از من صلوات فرستي، شفاعت كنندگان تو در روز قيامت خواهيـم بود، و چون براي مؤمنيـن استغفار كني ، آنان همه از تو راضي خواهند شد، و چون بگـويـي: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر حج و عمره اي را انجام داده اي.
(بهجه ، ج 1، ص 304)
وقتي پيامبر گرفتار محاصره ي اقتصادي و قطع روابط خانوادگي با قريش شد و در شعب ابي طالب محصور بود, علي با هزاران زحمت و با طي راه هاي صعب و دشوار , به تهيه مواد غذايي براي پيامبر و ديگر همراهان مي پرداخت.
زماني كه پيامبر به سوي طائف و ديگر نقاط حومه ي مكه مي رفت وظيفه ي خويش را در ابلاغ پيام الهي به انجام رساند, اين علي بود كه همراه او مي رفت تا پيامبر تنها نماند و او را در مشكلات و گرفتاري هاي احتمالي ياري رساند.
مشركين كه تحت فشار تبليغ اسلام قرار گرفته و ادامه ي كار رسول خدا را موجب اضمحلال قدرت خويش ديدند, دست به توطئه قتل پيغمبر زدند. يار فداكار رسول الله با پيامبر طرحي را براي مقابله با اين توطئه ريختند, طرحي كه نياز به فداكاري داشت.
علي آنقدر عاشق پيامبر بود كه از جان و دل پذيرفت تا خود را در معرض خطر قرار دهد و پيامبر را از خطر برهاند.
هنگامي كه پيامبر به مدينه هجرت فرمود, از آنجا كه علي نزديكترين فرد به رسول الله بود, علاوه بر وظيفه اي كه در جهت بازگرداندن امانات مردم (كه نزد پيامبر بود) داشت, به همراه خانواده پيامبر كه در ميان تهديد مشركين گرفتار بودند, پس از چند روز به طرف مدينة النبي به راه افتاد و پيامبر در نزديكي يثرب آنقدر تامل كرد تا برادرش علي از راه برسد و به همراه او به مدينه وارد گردد.
اين روابط با ازدواج علي با دختر گرامي رسول خدا , فاطمه زهرا استحكام بيشتري يافت. ثمره ي اين ازدواج فرزنداني بودند كه پيامبر با تمام وجودش آنها را دوست داشت و اولاد خويش مي خواند اين تنها به خاطر فاطمه نبود كه به خاطر علي نيز بود
برگرفته از «سيري در حيات طيبه - زندگينامه امام علي » www. Tebyan.net
آثار درخشان علمی پیشوای پنجم و شاگردان برجستهای كه مكتب بزرگ وی تحویل جامعه اسلامی داد، پیشگویی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)را عینیت بخشد. راوی این پیشگویی «جابر بن عبدالله انصاری» شخصیت معروف صدر اسلام است.
جابر كه یكی از یاران بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)و از علاقهمندان خاص خاندان نبوت است، میگوید:
روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید كه اسمش اسم من و قیافهاش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود».
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)هنگامی كه پیشگویی را فرمود كه هنوز حضرت باقر (علیه السلام)چشم به جهان نگشوده بود.
سالها از این جریان گذشت، زمان پیشوای چهارم رسید. روزی جابر از كوچههای مدینه عبور میكرد، چشمش به حضرت باقر افتاد. وقتی دقت كرد، دید نشانه هایی كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)فرموده بود، عینا در او هست.
پرسید اسم تو چیست ؟
گفت: اسم من محمد بن علی بن الحسین است.
جابر بوسه بر پیشانی او زد و گفت: جدت پیامبر به وسیله من به تو سلام رساند!
جابر از آن تاریخ، به پاس احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و به نشانه عظمت امام باقر (علیه السلام)هر روز دوبار به دیدار آن حضرت میرفت، او در مسجد پیامبر میان انبوه جمعیت می نشست (و در پاسخ بعضی از مغرضین كه از كار وی خردهگیری میكردند) پیشگویی پیامبراسلام را نقل میكرد.
عن حمران بنِ أعين : دخلتُ على أبي جعفر فقُلتُ : أوصِني . فقالَ :
اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ، و إيّاكَ و المِزاحَ فإنّهُ يُذهِبُ هَيبَةَ الرّجُلِ و ماءَ وَجهِهِ، و علَيكَ بِالدُّعاءِ لإخوانِكَ بظَهرِ الغَيبِ فإنّهُ يَهيلُ الرِّزقَ ـ يَقولُها ثَلاثا ـ مستطرفات السرائر ـ .( ميزان الحكمة، ج 13، اندرزهاي امام باقر(ع))
به نقل از حمران بن اعين : خدمت امام باقر رسيدم و از آن حضرت اندرزى خواستم حضرت فرمود : تو را به تقواى خدا سفارش مى كنم و نيز از شوخى بپرهيز؛ زيرا شوخى هيبت مرد و آبروى او را مى برد و نيز در غياب برادرانت براى آنان دعا كن ؛ زيرا كه اين كار روزى را سرازير مى كند. حضرت اين جمله را سه بار فرمود .
میلاد شکافنده علوم ،باقر آل محمد مبارک.
آوازه علوم و دانشهای امام باقر ع چنان اقطار اسلامی را پر كرده بود كه لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچههای دانش و شكافنده مشكلات علوم) به خود گرفته بود.
▪ «ابن حجر هیتمی» مینویسد:
محمد باقر به اندازهای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقایق احكام و حكمتها و لطایف دانشها را بیان نموده كه جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست كه وی را شكافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند.▪
«عبدالله بن عطأ» كه یكی از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، میگوید:
«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی (علیه السلام)از نظر علمی حقیر و كوچك ندیدم. من «حكم بن عتیبه» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم كه در خدمت محمد باقر مانند كودكی در برابر استاد عالیمقام، زانوی ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب كلام و شخصیت او گردیده بود. امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از كلام خدا شاهد میآورد و میفرمود: «هر مطلبی گفتم، از من بپرسید كه در كجای قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفی كنم».
● شاگرادان مكتب امام باقر (علیه السلام)
حضرت باقر علیه السلام شاگردان برجستهای در زمینههای فقه وحدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامی تربیت كرد كه هر كدام وزنه علمی بزرگی به شمار میرفت. شخصیتهای بزرگی همچون: محمد بن مسلم، زرارهبن اعین، ابو بصیر، برید بن معاویه عجلی، جابربن یزید، حمران بن اعین، و هشام بن سالم از تربیت یافتگان مكتب آن حضرتند.
● پیشوای ششم میفرمود: «مكتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده كردند، این چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی. اگر اینها نبودند كسی از تعالیم دین و مكتب پیامبر بهرهای نمییافت. این چند نفر حافظان دین بودند. آنان، از میان شیعیان زمان ما، نخستین كسانی بودند كه با مكتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.»
سي سال داشت که در جنگ خيبر، چون خورشيد درخشيد تا دمار از روزگار يهوديان خيبري درآورد و قلعه هاي آنها را گشود و با نامِ «فاتحِ خيبر» شناخته شد.
سي و يک سال از عمر شريفش گذشته بود که خبر شهادت برادرش جعفر طيار که در جنگ موته همراه چند سردار بزرگ به شهادت رسيده بود، جهاني از حزن و اندوه را براي مسلمانان به ارمغان آورد که بيش از همه دل علي را آزرد، و در همين سال بود که به سريه ذات السلاسل شتافت و با پيروزي بزرگي که نصيب مسلمانان ساخت، تا حدودي از غم و غصّه رسول اللّه کاست.
سي و دو سال داشت که فتح مکه را در سال هشتم هجرت، ماه رمضان، خدا نصيب اسلام و مسلمين ساخت.و در ماه شوّال همين سال بود که جنگ حُنين پيش آمد.
سي و دو سال را سپري کرده بود که به ابلاغ سوره برائت از سوي رسول خدا مأمور شد.
سي و سه سال از عمر مبارکش گذشته بود که در هجدهم ذي حجّه سال دهم هجرت، در غدير خم هنگام بازگشت رسول اللّه از آخرين حجّ خود (حجّة الوداع) از سوي خدا و پيامبرش به امامت اُمّت و خلافت رسول اللّه نصب شد که با فاصله دو ماه و 16 روز خاتم پيامبران رحلت کرد.
ادامه دارد.
برگرفته از کتاب حيدرانه ها - داستان هاي شيرين ومستند از شجاعت هاي حضرت علي - محمد صحتي سردرودي - http://www.hawzah.net
كجا زبان ما را رسد كه وصف تو گوييم و كجا به انديشه ما آيد كه ذكرتو آريم، و كجا توان قلم بود كه نقش حسن تو نويسد و كدام آينه است كه درخشش نور تو را بتاباند.
فاطمه! اى بزرگ بانو!
اى نام تو، جامع كمالاتت كه گوياى عصمت آتش سوز توست. اى آن كه دامنت، رسالت سردار توحيد را پرورد. اى آن كه مهر رخت،خورشيد فروزان مريم و آسيه و خديجه را فروزنده تر است; چرا كه جهان بانوان را تو سرورى. اى آن كه شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشيده اى. اى آن كه بر گرده گيتى، دو ريحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقش آفرين كربلاى 61 تويى; آرى تويى. اى آنكه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدايى، تو جلوه گاه رضاى حقى.
و تو اى نامت، زينت آراى آستانه بهشت.
فاطمه! اى دختر رسالت!
اى به حق واصل! اى ناجى شانه هاى دربند بردگى! همه مىگفتند: اين دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولى تو يادگار همسرت را از گردنت باز مىكنى، و گردنى را با بهاى آن آزاد می سازى، چرا كه مايه مسرت قلب پيامبر است.
ابن بابويه به سند معتبر از يونس بن ظبيان روايت كرده ايت كه حضرت صادق عليه السلام فرموده كه فاطمه عليها السلام را نه نام است نزد حق تعالي: فاطمه (ع) و صديقه و مباركه و طاهره و زكيه و راضيه و مرضيه و محدثه و زهراء. پس حضرت فرمود كه آيا ميداني كه چيست تفسير فاطمه؟ يونس گفت: گفتم خبر ده مرا از معني آن اي سيد من. حضرت فرمود فطمت من الشر يعني بريده شده است از بديها پس حضرت فرمود كه اگر اميرالمومنين عليه السلام تزويج نمينمود او را كفوي و نظيري نبود او را بر روی زمين تا روز قيامت نه آدم و نه آنها كه بعد از او بودند. علامه مجلسي ره در ذيل ترجمه اين حديث فرموده كه صديقه به معني معصومه است، و مباركه يعني صاحب بركت در علم و فض و كمالات و معجزات و اولاد كرام و طاهره يعني پاكيزه از صفات نقص و زكيه يعني نمو كننده در كمالات و خيرات و راضيه يعني راضي به قضاي حق تعالي و مرضيه يعني پسنديده خدا و دوستان خدا و محدثه يعني ملك با او سخن ميگفت و زهراء يعني نوراني به نور صوري و معنوي. و بدانكه اين حديث شريف دلالت كند بر اينكه اميرالمومنين عليه السلام از جميع پيغمبران و اوصياي ايشان به غير از پيغمبر اخر الزمان افضل ميباشد بلکه بعضي استدلال بر افضليت فاطمه زهرا عليها السلام بر ايشان نيز كرده اند . و در احاديث متواتره از طريق خاصه و عامه روايت شده است كه آن حضرت را براي ان فاطمه ناميده اند كه حق تعالي او را و شيعيان او را از آتش جهنم بريده است. و روايت شده كه از حضرت رسول صلي الله عليه وآله پرسيدند كه به چه سبب فاطمه را بتول مينامي؟ فرمود براي آنكه خوني كه زنان ديگر ميبينند او نميبيند ديدن خون در دختران پيغمبران ناخوش است.
امام صادق (ع) فرمود : فوضعت فاطمه طاهره مطهره فلما اسقطت الي الارض اشرق منها النور حتي دخل بيوتات مكه و لم يبق في شرق الارض و الغر بها موضع الا اشرت فيه ذلك النور .
« فاطمه پاك و پاكيزه متولد شد . چون به دنيا آمد ، چنان نوري از او تابيد كه در تمام خانه ها بيدن گرفت و در شرق و غرب زمين جايي نمام گرايي اين كه همه را روشن كرد و در آن جا تابيد .
فاطمه زهرا چهارمين دختر رسول خداست و چنا كه از مصعون روايات بر مي آيد ، پنج سال پس از بعثت يعني تقريبا هشت سال پيش از هجرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني خديجه دختر خويلد در مكه مكرمه قدم به عرصه وجود گذاشت فاطمه در دامان پدر و مادري بزرگ شد كه در طول تاريخ ارجمند تر از آنان ديده نشده بود و در تاريخ انسانيت احدي همچون پدر گرامي اش داراي آن چنان آثار عميقي نمي توان يافت كه چهره تاريخ را دگرگون كرده باشد . او پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهي و سيه كاري است و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجاياي او عاجز مانده اند .
ازدواج با فاطمه زهرا : پنج ماه پس از هجرت به مدينه در حالي که جوان مردي بيست و چهار ساله بود، با حضرت صدّيقه کبري دختر رسول اللّه ازدواج کرد.
بيست و پنج سال از عمرش سپري شده بود که در جنگ بدر (بدر کبري) مانند ماهي تمام و کامل درخشيد تا شب کفر و ستم را با نور ايمان و شجاعتش از هم دريد.
بيست و شش سال داشت که در جنگ اُحُد پيروزي را نصيب مسلمانان ساخت و مدال «لافتي الاّ علي؛ لاسيف الاّ ذوالفقار» را به گردن آويخت.
بيست و هفت سالش بود که مادرش فاطمه بنت اسد در مدينه وفات يافت.
بيست و هشت سال زمين دور سرش چرخيده بود که در جنگ خندق، زمين و زمان را به مشرکان و کافران تنگ ساخت و آنها را که از حزب هاي مختلف گرد هم آمده و جنگ احزاب را راه انداخته بودند، قلع و قمع کرد تا «قاتل الابطال / کشنده پهلوانان» و «قامع الاحزاب / در هم کوبنده حزب ها» شهرت يافت.
ادامه دارد.
برگرفته از کتاب حيدرانه ها - داستان هاي شيرين ومستند از شجاعت هاي حضرت علي - محمد صحتي سردرودي - http://www.hawzah.net
پس از بناي مسجدالنبي، ياران پيامبر در اطراف مسجد براي خود خانههايي ساخته بودند كه يكي از درهاي آنها رو به مسجد باز ميشد. پيامبر گرامي به فرمان خدا دستور داد كه تمام درهايي كه به مسجد باز ميشد، ببندد، جز در خانه علي بن ابي طالب را. اين مطلب بر بسياري از ياران رسول خدا گران آمد، از اين رو پيامبر اكرم بر منبر رفت و چنين فرمود:
خداوند بزرگ به من دستور داده است كه تمام درهايي را كه به مسجد باز ميشود ببندم، جز در خانه علي را؛ و من هرگز از پيش خود به بسته شدن دري و يا باز ماندن آن دستور نميدهم؛ من در اين مسايل پيرو فرمان خدا هستم.
آن روز تمام ياران رسول خدا اين موضوع را فضيلت بزرگي براي علي تلقي كردند تا آنجا كه خليفه دوم بعدها ميگفت: اي كاش سه فضيلتي كه نصيب علي شده بود نصيب من شده بود و آن سه فضيلت عبارتند از:
1ـ پيامبر دختر خود را به عقد علي در آورد.
2ـ تمام درهايي را كه به مسجد باز ميشد بست. جز در خانه علي را.
3ـ در جنگ خيبر پيامبر پرچم را به دست علي داد.
تفاوتي كه ميان علي و ديگران وجود داشت اين بود كه ارتباط او با مسجد هيچ وقت قطع نشده بود، او خانه زاد خدا بود و در كعبه ديده به جهان گشوده بود، بنابراين مسجد از روز نخست خانه او بود و اين موقعيت ديگر هرگز براي هيچ كس دست نداد.
برگرفته از کتاب « جواني امام علي - محمد جويباري - http://www.askquran.ir