ده اثر ولايت مداري و محبت در زيارت عاشورا
اگر مُحِبّ مقام و منزلتي دارد، برگرفته از عظمت و منزلت محبوب است.
هر چه دارم از تو دارم غير تو نايد به کارم
«فَاسْئَلُ اللهَ الَّذِي اَکْرَمَ مَقَامَک وَ اَکْرَمَنِي بِکْ؛ پس از خدا ميخواهم که مقام شما را گرامي کند و مرا به وسيله [کرامت] تو گرامي بدارد.»
وقتي انسان نسبت به محبوب احساس قرب و منزلت کرد، خواسته هاي او را خواسته هاي خود مي داند. مسئله خونخواهي شهداي کربلا و ديگر مظلومان در فرهنگ اسلام و دوران مهدوي مکرّر مطرح شده است تا ثابت شود که دنيا بي حساب نيست و در همين دنيا نيز ستمگران سفّاک مجازات خواهند شد. به اين جهت، يکي از القاب حضرت حجت (عج) «منتقم آل محمد (صلي الله عليه و آله)» است. در زيارت عاشورا مي خوانيم: «وَ اَسْئَلُهُ… اَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِکُمْ مَعَ اِمَامٍ هُديً ظَاهِرٍ نَاطِقٍ به الحقّ مِنْکُمْ؛ و از خدا مي خواهم … روزيم کند خونخواهي شما را با امام هدايتگر، ظاهر (و آشکار)، گويندة حق از (خود) شما.»
و در بخش ديگر با صراحت بيشتر اين امر مطرح شده است: «فَاَسْئَلُ اللهَ… اَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ اِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ (صلي الله عليه و آله)؛ پس از خدا درخواست مي کنم که خونخواهي شما را با امام ياري شده از اهل بيت محمد درود خدا بر او و آلش روزي من گرداند».
اين جملات نشان مي دهد که يکي از آرزوهاي بلند معصومان و به پيروي از آنان، آرزوي شيعيان اين است که در جريان قيام امام زمان (عج) و خونخواهي آن حضرت از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) حضور يافته، در اين امر عظيم، سهم و شرکتي فعال و مطلوب داشته باشند.
جالب اين است که اين انديشه را بيش از همه خود امام حسين (عليه السلام) به شيعيان گوشزد و تلقين نموده است و در خطبه روز عاشورا فرموده است: «اَللَّهُمَّ… سَلِّطْ عَلَيْهِمْ غُلَامَ ثَقِيف يُسْقِيهِمْ کَاْساً مُصْبِرَةً فَلَا يَدَعُ فِيْهِمْ قَتَلَةً بِقَتَلَةٍ وَ ضَرْبَةً يَنْتَقِمْ لِي وَ لِاَوْلِيَائِي وَ لِاَهْلِ بَيْتِي وَ اَشْيَاعِي مِنْهُمْ فَاِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ کَذَّبُونَا وَ خَذَلُونَا؛[2] خدايا! جوان ثقيف (مختار) را بر آنها مسلّط کن تا جام زهر ذلّت و حقارت را بر کامشان فرو ريزد، و کسي را در ميانشان سالم نگذارد تا آنجا که در برابر هر قتلي که انجام داده اند، به قتلي و در برابر هر ضربه اي که زده اند، به ضربه اي گرفتار شوند و انتقام خون من و دوستان و اهل بيتم را از اين ها بگيرد؛ چرا که اينها به ما نيرنگ زدند و ما را تکذيب کرده، بي ياور گذاردند».
همچنين در خطبه صبح عاشورا فرمود: «پس به خدا سوگند! اگر ما را بکُشند، يقيناً در پيشگاه پيامبرمان وارد مي شويم و تا زماني که خواست خدا باشد، در آن عالم مي مانيم. سپس من اوّلين کسي خواهم بود که زمين برايش شکافته مي شود و همزمان با قيام قائم ما و رجعت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و زندگي مجدّد رسول الله (صلي الله عليه و آله) رجعت خواهم کرد: «… فَاَکُونُ اَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ الْاَرْضُ عَنْهُ فَاَخْرُجَ خَرَجَةٌ يُوَافِقُ ذَلِکَ خَرَجَةَ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قِيَامَ قَائِمَنَا» آنگاه فرمود: «ثُمَّ اِنَّ اَمِيْرَ الْمُؤْمِنِينَ يَدْفَعُ اِلَيَّ سَيْفَ رَسُولِ الله) فَيَبْعَثُنِي اِلَي الشَّرْقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَا آتِي عَلَي عَدُوٍّ اِلَّا اَهْرَقَتُ دَمَه وَ لَا اَدَعُ صَنَماً اِلَّا اَحْرَقْتُهُ…؛ پس امير مؤمنان (عليه السلام) شمشير پيامبر (صلي الله عليه و آله) را به دست من داده، مرا به مشرق و مغرب زمين مأموريت مي دهد. به هيچ دشمني نمي رسم، جز آن که خونش را مي ريزم و به هيچ بتي نمي رسم، جز آن که آن را مي سوزانم.»[3]
آبرومندي هر دو دنيا
زماني که انسان به اولياي الهي وصل مي شود و به آبرومندان درگاه الهي پيوند مي خورد، خود نيز آبرومند مي شود.
با اين حال اين خواسته اظهار مي شود که: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَکَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؛ خدايا! به وسيلة حسين (عليه السلام) مرا نزد خودت در دنيا و آخرت آبرومند گردان!» در آبرومندي دوستداران و عزاداران حسيني در قيامت همين بس که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به دخترش فاطمه (عليها السلام) فرمود: «يَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَيْنٍ بَاکِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَکَتْ عَلَي مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ به نعيم الْجَنَّةِ؛[4] اي فاطمه (جان)! تمام چشم ها در روز قيامت گريان اند، مگر چشمي که در مصائب حسين (عليه السلام) گريسته، که او خندان است و به نعمت هاي بهشتي مژده داده مي شود».
تقرب الي الله
تقرب به اولياي الهي تقرّب به خداوند است؛ چرا که انبيا و امامان (عليه السلام) واسطة بين خالق و مخلوق هستند.
در راستاي اين ارتباط است که در زيارت عاشورا مي گوييم: «اِنِّي اَتَقَرَّبُ اِلَي الله وَ اِلَي رَسُولِهِ وَ اِلَي اَمِيرِالْمُؤْمِنِين وَ اِلَي فَاطِمَةَ وَ اِلَي الْحَسَنِ وَ اِلَيْکَ بِمُوَالَاتِکَ؛ به راستي به وسيله دوستي تو (و ولايت تواي حسين (عليه السلام)) به خدا و رسول خدا و به سوي اميرمؤمنان و فاطمه و حسن (عليهم السلام) و نزد خودت تقرّب و نزديکي ميجويم».
مرحوم علامه اميني (ره) از «حمويني»، از «ابو هريره» نقل ميکند که پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: «وقتي خداوند آدم ابو البشر (عليه السلام) را خلق کرد و از روح خود در او دميد، حضرت به طرف راست عرش متوجّه شد، ناگهان ديد پنج شبح نور آنجا است که سجده و رکوع ميکنند. به خدا عرض کرد: آيا قبل از من کسي را از خاک آفريده اي؟. خداوند فرمود: نه اي آدم! عرض کرد: پس اين پنج شبح کيان اند که در هيئت و صورت من هستند؟. فرمود: آن ها از فرزندان تو مي باشند که اگر نبودند، تو را خلق نمي کردم. نام آن پنج نفر از نام هاي من مشتق گرديده است. اگر آنان نبودند، بهشت و جهنّم، عرش و کرسي، آسمان و زمين، فرشتگان و إنس و جن را نمي آفريدم. من محمودم و اين محمد و من عالي ام و اين علي و من فاطرم و اين فاطمه و من احسانم و اين حسن و من محسنم و اين حسين. به عزّتم سوگند! هر کس ذرّه اي از بغض و کينة آنان را در دل داشته باشد، او را بي دريغ وارد جهنّم خواهم ساخت: «فَاِذَا کَانَ لَکَ اِلَيَّ حَاجَةً فَبِهَؤُلَاءِ تَوَسَّلْ فَقَالَ النَّبِي (صلي الله عليه و آله):… فَمَنْ کَانَ لَهُ اِلَي اللهِ حَاجَةً فَلْيَسْأل بِنَا اَهْلَ الْبَيْت؛[5] پس اگر حاجتي از من داري، به آن ها متوسل شو! آنگاه پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود:… پس هر کسي حاجتي از خدا دارد، به وسيله ما اهل بيت (عليهم السلام) درخواست نمايد».
معرفت اولياي الهي
اساس ولايت و محبّت به پاکان، معرفت و شناخت نسبت به مقام آنان است؛ هر چه اين معرفت بيشتر باشد، درجه ولايت مداري و محبّت نيز بيشتر خواهد بود.
در زيارت عاشورا يکي از خواسته هايي که مطرح شده، شناخت اهل بيت(عليهم السلام) و همين طور شناخت دوستان آنها است: «فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذِي اَکْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيَائِکُمْ اَنْ يَجعَلَني مَعَکُمْ؛ پس از خدايي که مرا گرامي داشت به معرفت و شناخت شما و شناخت دوستان شما، درخواست مي کنم که با شما باشم».
ثبات قدم بر ولايت
ثبات قدم تا آخرين لحظه در اين خط مستقيم ماندن، کاري بسيار دشوار است که امثال: طلحه، زبير، اُسامه، حسان بن ثابت و … در ابتدا از بهترين ولايت مداران و بر محور حبّ امام علي (عليه السلام) بودند؛ امّا تا آخر نتوانستند بر اين صراط باقي بمانند. در زيارت عاشورا مي خوانيم: «فَاسْئَلُ اللهَ…. اَنْ يَجْعَلَنِي مَعَکُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؛ پس از خداوند مي خواهم که مرا [ثابت قدم] همراه با شما در دنيا و آخرت قرار دهد، و نزد شما پايدار کند، گام صداقت و راستي مرا در دنيا و آخرت».
از آنجا که اين امر بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است، بار ديگر در سجده عرضه مي داريم: «وَ ثَبِتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحَابِ الْحُسَيْنِ اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ (عليه السلام)؛ و پايدار نگه دار براي من گام راستي مرا نزد خودت، با حسين (عليه السلام) و ياران حضرت؛ آن هايي که جان خويش را به پيشگاه امام حسين (عليه السلام) فدا کردند».
من و جدا شدن از کوي تو، خدا نکند خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
مقام محمود
مراد از مقام محمود در رابطه با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شفاعت کبراي آن حضرت است، به اتفاق شيعه و اهل سنّت.[6]
اينجا هم شايد رسيدن به مقام شفاعت باشد، لذا عرضه مي داريم: «وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّه؛ و از خدا مي خواهم که مرا به مقام محمود و پسنديده اي که براي شما نزد خداوند است، برساند»؛ و اين هم با ولايتمداري صحيح و محکم امامان معصوم (عليهم السلام) ميسّر مي شود.
پاداش عزاداري
خواسته ديگر اين است که بهترين پاداش عزاداري به آنها داده شود. همان که در آن روايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بيان فرمود که: «… تمام چشم ها در قيامت گريان هستند، جز چشمي که بر مصائب حسين گريسته که در آن روز شاد و خندان است و به نعمت هاي بهشتي مژده داده مي شود.»[7] لذا عرضه مي داريم: «وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَکُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِکُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطَي مُصَاباً بِمُصِيبَةٍ؛ و از خداوند به حق شما و مقام و منزلتي که براي شما نزد خداوند است، مي خواهم که در برابر سوگواري من بر شما بهترين پاداش را که به سوگواران مي دهد به من (نيز) عطا فرمايد». چنانکه زائران حسيني از بهترين پاداش ها برخوردارند.
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَکُونَ عَلَي مَوَائِدِ النُّورِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيَکُنْ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عليه السلام)؛[8] هر کس دوست دارد روز قيامت در کنار سفره هاي نور (الهي) باشد، بايد از زائران حسين (عليه السلام) باشد».
صلوات و مغفرت
قرآن کريم درباره صابران مي فرمايد: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ … * أُولئِکَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛[9] بشارت ده به استقامت کنندگان … همان هايي که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آن ها هدايت يافتگان هستند.
در زيارت عاشورا نيز از خداوند مي خواهيم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْکَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَة؛ خدايا! در اين مقام [دوستي اهل بيت (عليهم السلام)] مرا از کساني قرار بده که از طرف تو درود و رحمت و آمرزش به او رسيده است».
حيات و ممات محمد و آل آن حضرت
خواسته ديگر بر محور ولايت اين است که با پيشوايان خود همرنگي تمام پيدا نمايد؛ و حياتش همچون آنها حيات طيّبه[10]، حسنه[11]، و سرشار از معنويت باشد، و مرگش نيز چون آنها شهادت در راه خدا باشد که «وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ؛[12] به خدا قسم! از ما کسي نيست [که از دنيا رفته باشد] مگر اينکه کشته و شهيد شده است».
لذا عرضه مي داريم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛ خدايا! زندگي مرا همچون زندگي محمد و آلش، و مرگ مرا همچون مرگ محمد و آلش [يعني شهادت] قرار بده».
مشمول شفاعت
از مسلّمات اسلام، خصوصاً مذهب تشيّع، شفاعت مذنبين در روز قيامت توسط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امامان معصوم (عليهم السلام) و… است و البته مشمول شفاعت شدن شرايطي دارد که در همين دنيا بايد آماده شود و يکي از مهمترين اين شرايط، پذيرش ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) است. پس بر اين محور است که ميتوان درخواست کرد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) يَوْمَ الْوُرُود؛ خدايا! شفاعت امام حسين (عليه السلام) را در روز ورود (و قيامت) روزي من گردان».
درخواست هاي مشترک بين دو محور
گاه درخواست ها فقط بر اساس تولّي و ولايت نيست؛ بلکه در کنار تولّي، تبرّي نيز مطرح شده و با صراحت هر دو ذکر شده است.
مقصود تقرّب به خدا و رسول (صلي الله عليه و آله) و تمامي امامان است که از راه تولّي و تبرّي به دست مي آيد: «وَ أَتَقَرَّبُ إِلَي اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْکُمْ بِمُوَالَاتِکُمْ وَ مُوَالَاةِ وَلِيِّکُمْ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ النَّاصِبِينَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ؛ و تقرّب مي جويم به سوي خدا سپس به سوي شما به وسيله دوستي و ولايت شما، و دوستي دوستان شما، و بيزاري از دشمنان شما و بر پاکنندگان جنگ عليه شما و بيزاري از همراهان و پيروانشان».
چون اين خواسته، خواسته بسيار مهم و محوري است، بار ديگر تکرار مي شود:
«يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَي اللَّهِ وَ إِلَي رَسُولِهِ وَ إِلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَي فَاطِمَةَ وَ إِلَي الْحَسَنِ وَ إِلَيْکَ بِمُوَالَاتِکَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِک؛ اي اباعبد الله (الحسين) به راستي تقرّب مي جويم به سوي خدا و رسول او (صلي الله عليه و آله) و اميرمؤمنان (علي) (عليه السلام) و به پيشگاه فاطمه و حسن (عليهم السلام) و به نزد شما با دوستي تو و بيزاري از کساني که اين بنا [ي ستم بر شما را] پايه گذاري نمودند».
فرق عبارت قبلي با اين عبارت اين است که در عبارت قبلي موالات تمام امامان (عليهم السلام) مطرح بود و در اين عبارت موالات و دوستي شخص امام حسين (عليه السلام) به عنوان رأس هِرم مظلوميّت مطرح است.
در عبارت سوم بيزاري و لعن در کنار موالات نبي و آلش (ص) محور تقرّب به خداوند قرار ميگيرد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْکَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالَاةِ لِنَبِيِّکَ وَ آلِ نَبِيِّكَ (عليهم السلام)؛ خدايا! امروز (عاشورا) و در اين موقعيّت و در تمام زندگي ام به سوي تو تقرّب مي جويم و نزديک مي شوم با بيزاري از آنان (يعني دشمنان شما) و لعنت بر آنان و با ولايت و دوستي پيامبر و آل پيامبر (عليهم السلام) كه بر او و آلش سلام باد!»
پي نوشت ها:
[1]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، مؤسسه الوفاء، بيروت، چاپ دوم، 1403ق، ج46، ص362، با تلخيص.
[2]. بحار الانوار، ج45، ص9؛ مقتل الحسين، خوارزمي، مکتبة المفيد، قم، چاپ اوّل، بي تا، ص6 ـ 8.
[3]. فرهنگ سخنان امام حسين (عليه السلام)، محمد دشتي، نشر مشهور، قم، چاپ سوم، 1381 ش، ص300.
[4]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسي، ج44، ص292.
[5]. الغدير، علامه اميني، دار الکتاب العربي، بيروت، سوم، 1387ق، ج2، ص300.
[6]. ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، موسوي همداني، جامعه مدرسين، قم، پنجم، 1374، ج13، ص242.
[7]. بحار الانوار، ج44، ص284.
[8]. همان، ج98، ص72؛ وسائل الشيعة، ج10، ص330، ح 38.
[9]. بقره / 154 و 156.
[10]. نحل / 97.
[11]. نحل/ 122.
[12]. بحار الانوار، ج27، ص214 و 216.
صفحات: 1· 2