فرمول های بی خاصیت
یاد دوران خوش دبیرستان بخیر چه روزهای خوبی داشتیم. اردوهای دسته جمعی، آزمایشگاه، جشن های دهه فجر، آخر سال و خداحافظی برای تعطیلات نوروز و بعد از عید دیده بوسی های تازه، راهروهای مدرسه، دفتر مدرسه، رفت و آمد معلم ها، فوتبال ایران و استرالیا که کل مدرسه را به هم زده بود، تو برف به مدرسه رفتن و پیاده روی های طولانی برای رسیرن به مدرسه و کلی گپ و گفت با بچه ها تا رسیدن به مدرسه و خانه .
دلم خیلی برای اون روزها تنگ شده و الان که دختر خودم را کم کم برای راهی شده به مدرسه آماده می کنم، یواشکی بگم، کمی بهش حسودی ام می شه و بهش می گم قدر این روزها را بدونه و به خوبی از اون ها استفاده بکنه. البته من حسرتی برای اون روزها نمی خورم فقط دلم برای خوشی هایش و حتی ناخوشی هایش مثل؛ اضطراب امتحان، ترس از نمره کم، درس های زیاد و شب بیداری، سحر خیزی برای درس خواندن، هم تنگ شده است.
ولی چیزی اذیتم می کنه؛ آیا گذراندن سه سال دوره راهنمایی و از همه مهم تر سه سال دوره دبیرستان و یک سال دوره پیش دانشگاهی با اون همه کتاب و حساب فایده ای داشته ؟
از انتگرال که چیز یادم نیست از فرمول های شیمی، فیزیک، دیفرانسیل، حسابان، جبر و … هم چیزی یادم نمومده؛ می ترسم اون دنیا به خاطر هدر کردن این ایام ناب و نیاموختن علم مفید، بازخواست بشم.
آنچه را به فرزندانتان بیاموزید که در آینده زندگیشان به کارشان آید. 1
این کلام گوهر بار امیر کلام امیرالمومنین علی(علیه السلام) است. اما ما به فرزندانمان چه میگوییم: “تنها وظیفه ات درس خواندن است” و نتیجه این گونه تربیت، افراد تحصیل کردهای است که طعم زندگی موفق را به درستی نمی چشند. جای تأسف است که فرزندانمان درسهایی را می آموزند که شاید هیچ وقت و هیچ جای زندگیشان گرهی از مشکلاتشان باز نمیکند.
واقعا جدول مندلیف کجای زندگی بدرد ما خورد، فرمول الگوریتم چه مسالهای از زندگی را برای ما حل کرد، لوگاریتم و دیفرانسیل چه مشکلی از زندگی ما را مرتفع ساخت و بسیاری از فرمولهای دیگر که شاید حافظه ما پس از صرف بهترین زمان عمرمان برای حفظ کردن آنها، اکنون دیگر اسمشان را نیز از یادبرده است.
چرا نباید فرزندان ما درس زندگی بیاموزند؟ چرا نباید با دینشان به درستی آشنا شوند؟ چرا نباید بتوانند یک آیه از قرآن را بدون غلط بخوانند و البته به درستی بفهمند؟ چرا نباید فرزندانمان با نهج البلاغه و صحیفه سجادیه آشنایی داشته باشند؟
جرج جرداق مسیحی – استاد ادبیات عرب لبنان – می گوید :
«جاذبه های کلمات امام علی (ع) شوری در من ایجاد کرد که 200بار نهج البلاغه را مطالعه کردم»
ابن ابی الحدید سنی می گوید :
از روزی که خطبه 221 را یافتم تا کنون که پنجاه سال است حدود 1000(هزار ) بار آن را خوانده ام و در هر بار در دلم ترس ،لرزش و پند پذیری تازه ای بوجود آمد . 2
چرا یک مسیحی 200 بار نهج البلاغه می خواند اما ما که خود را از شیعیان امام علی (علیه السلام) می شماریم و ادعای محبت و ولایت او را داریم به راستی چند بار نهج البلاغه را خوانده ایم و با مفاهیم ارزشمند آن آشنا هستیم؟
آیا یک دهم هزینه و زمانی را که صرف آموزش زبان انگلیسی آنها می کنیم، برای آموزش قرآن و نهج البلاغه به آنها نیز سرمایهگذاری کرده ایم. دین فرزندمان چقدر برای ما مهم است.
به مادری گفتم که نسبت به نماز و روزه فرزندتان چقدر حساس هستید؟ در جواب گفتند: “برای این که فرزندم از دین زده نشود خیلی سختگیری نمیکنم! تا ان شاء الله به سن تکلیف که رسید خودش انجام دهد.”
از ایشان پرسیدم؛ نسبت به درس خواندن فرزندتان نیز همین گونه هستید؟ گفتند:” نه! برای درس خواندنش سختگیر هستم تا تنبل نشود.”
متاسفانه خیلی از خانواده های مذهبی با این تفکر غلط که؛ در دین داری بچه ها نباید سخت گیری کرد تا از دین زده نشوند، در این خصوص سهلانگاری میکنند. و با این کارشان بهترین زمان را برای تثبیت معارف دینی، از دست میدهند. زمانی که از نظر برخی از روانشناسان(6 تا 12 سالگی)، بهترین زمان برای شکل دهی شخصیت فرزند است.
هفت سال دوم زندگی، زمان تادیب و تعلیم است و از نگاه اسلامی فرزندان در مرحله غلامی(فرمانپذیری غلام بالاست) و از نگاه روانشناسی در مرحله دگر پیروی اخلاقی هستند، زمانی که باید آنها را به رفتارهای پسندیده عادت داد، و عادات در ما شکل نمیگیرند مگر با تکرار، و این تکرار نیاز به پیگیری از ناحیه والدین دارد.
لذا در روایات ما توصیه شده است که فرزندانتان را در هفت سالگی، امر به نماز کنید، در هشت سالگی، اگر نماز نخواندند، مواخذه کنید و در نه سالگی، بخاطر نماز نخواندن، باید تنبیه شوند.
حال ممکن است برخی بگویند؛ دین عادتی خوب نیست. در جواب این دسته باید گفت؛ نگران نباشید، در مرحله نوجوانی، مرحله وزارت و هوش انتزاعی، فرزند آمادگی آن را پیدا میکند تا ما والدین با استدلال و منطق، عادات را در او تبدیل به باور کنیم.
پس تا دیر نشده در امر تربیت فرزندانمان بکوشیم تا خدایی نکرده شامل این روایت رسول خدا نشویم.
«رسول اكرم (ص) به بعضى از كودكان نظر كرد و فرمود: واى بر فرزندان آخر زمان از روش پدرانشان. عرض شد؛ يا رسول اللَّه از پدران مشرك آنها؟ فرمود: نه، از پدران مسلمانشان كه چيزى از فرائض دينى را به آنها ياد نميدهند، و اگر فرزندان، خود از پى فراگيرى بروند منعشان ميكنند و تنها از اين خشنودند كه آنها در آمد مالى داشته باشند، هر چند ناچيز باشد. سپس فرمود: من از اين پدران برى و بيزارم و آنان نيز از من بيزارند.»
قلب نوجوان ما چون کشتزاری است که هرچه در آن بکاریم قبول میکند. لذا اولین آموزشی که توصیه شده است والدین برای فرزندشان داشته باشند، آموزش قرآن و معارف دینی است.
حجت الاسلام قرائتی، این مفسر قرآن، در کنگره نماز با اشاره به غفلت موجود در حوزه آموزش و پرورش می گوید؛ “چند درصد از این کتابها، نیاز جامعه را برطرف می کند؟ … در نظام آموزشی باید موضوعاتی تدریس شود که واجب و مستحب باشد، همچنین مشکلات فردی و جامعه را برطرف کند. … متاسفانه علم ما در ایران شکست خورده به گونه ای که هرچه باسوادتر می شویم بدتر می شویم.”
همه اینها بخاطر این است که ما از اصل خود دور شده ایم. تربیت را رها نموده و در حیطه آموزش نیز صرفا به اسلوب و سبک آموزش غربی بسندهکردهایم. پس جای تعجب نیست که فرزندان ما در دبیرستانها از دانشگاهها، دیندارتر و در ترم اول از ترم دوم، دین دارتر و در کارشناسی از کارشناسی ارشد، دیندارتر و در کارشناسی ارشد از دکتری، دین دارتر هستند.
حالا که نظام آموزشی ما این وظیفه را انجام نمیدهند ما خودمان عهده دار آن شده و صرفا وظیفه فرزندانمان را درس خواندن ندانیم، بلکه آموزشهای دینی و مهارتهای زندگی را نیز به آنان بیاموزیم زیرا آموزش هایی که در دوران کودکی شکل میگیرد، همچون نقش بر سنگ هستند3 که هیچگاه از ضمیر کودک ما پاک نمیشوند.
1. أولى الأشياء أن يتعلمها الأحداث الأشياء التي إذا صاروا رجالا احتاجوا إليها» (ابن أبي الحديد، 1404)، بهترین چیزی که شایسته است نوجوانان آن را فراگیرند، چیزهایی است که در بزرگسالی به آنها نیازمند خواهند بود.
2. شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ج 11 ص 153.
3. أمير المؤمنين (عليه السّلام): الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَر.