شبی در تهران
امسال ماه رمضان به اتفاق همسرم ، دختر و پسرم برای تبلیغ راهی یکی از دانشگاه های تهران شدیم.
ده سالی بود که از تهران رفته بودم و رفت و آمدم در این مدت فقط برای دید و بازدید از اقوام بود و کوتاه مدت؛ البته از زرق و برق تهران و شکل و ظاهرش بی بهره نبودم.
توی این یک ماهه با انواع و اقسام شبهات و سوالات عجیب و غریب روبه رو بودیم و بعضی از آنها دود را از کله مان بلند می کرد شبهاتی که از پایه همه چیز را نشانه رفته بود و به اندازه ای کاری عمل کرده بود که حتی بچه مذهبی های دانشگاه هم از آن صحبت می کردند.
شبها تا دم دمای سحر همسرم توی خوابگاه ها بود و وقتی برمی گشت از سوالاتی می گفت که بعد از 10 ، 15 سال توی حوزه بودن هنوز چیزی از اون نشنیده بودیم…
و این قضیه قلبم را به درد می اورد که یه بچه شیعه چرا باید به این راحتی زیر بار این حرف ها برود! البته خیلی هم راحت نبوده، چند سال در این هجمه ی فرهنگی و تزریق شبهه و شک و ایراد بودن از سوی انواع و اقسام رسانه های مختلف، هر کی را از پا در می آورد. تازه اگر عالم و روحانی و مبلغ و اهل دینی هم دور و برت نباشد تا پادزهر را تزریق فکر و روح این جوانان کند. و من و شما در حوزه هایمان نشسته ایم و منتظر …
خلاصه؛ یکی از شبهای آخر ماه رمضان گفتیم کمی هم به داخل شهر تهران برویم و با اصرار دخترم که دوست داشت برج میلاد را از نزدیک ببیند به برج میلاد رفتیم.
در ابتدای ورودمان به برج، در ورودی اصلی با ازدحام جمعیت روبه رو شدیم گویا برنامه ای در حال اجرا بود.
کمی جلوتر رفتیم.مجری برنامه فضا می خواست تا گروه اجرا کننده برنامه راحت برنامه ی خود را به مرحله اجرا در اورند بله یگ گروه محلی و …محلی.
نه انگار جا نبود مجری برنامه دو خواهش داشت؛
مردم عزیز اولا خواهشم می کنم کمی عقب تر بروید تا این دوستان راحت برنامه شان را اجرا کنند و دوما از انجام هر گونه حرکات موزون خودداری کنید!
بله به همین راحتی؛ ولی انگار تذکر او اثری نداشت چون حلقه جمعیت برای همراهی با گروه برگزار کننده تنگ تر می شد ولو به کف و سوت. و زن و شوهر جوانی را شاهد بودم که مرد از عقب بازوهای همسرش را (ان شاءالله که زن و شوهر بوده اند)گرفته بود و او را در انجام حرکات همراهی می کرد به همین راحتی.و کجا بود غیرت مرد ایرانی نمی دانم؟!
به یاد حدیثی از امام صادق علیه السلام افتادم که فرموده اند:(مردی که غیرت نورزد دلی واژگونه دارد.الکافی،ج5،ص536) و استادی دل واژگونه را به دل بیمار از لحاظ روانی تعبیر کرده بودند.
من مانده بودم و چشمان پرسشگر دختر شش ساله ام که چهره ی دختران این شهر را می کاوید و پوشش زنانش را و نگاه متعجب!! پسر 10 ماهه ام که از دین مردی با موهای دم اسبی گرد شده بود.
البته دوستان اشتباه نکنید من از پشت کوه نیامده ام در شهر من هم بد حجابی دیده می شود ولی به قول دخترم؛ تو شهر ما خانم ها به احترام حضرت معصومه (سلام الله علیها) چادر سرشون می کنند و می ترسند که روز قیامت حضرت معصومه (سلام الله علیها) بهشون بگه چرا حجابتون را رعایت نکردید. این تعبیری کودکانه است ولی حقیقت هم همین است اگر در قم چادر به عرف زنان بدل شده است تا حدودی به حضور مقدس و نورانی این بانوی کرامت مربوط است. البته تنها با چادر بودن کفایت نمی کند و امیدوارم حجاب کامل و اسلامی در قم هم کاملا رعایت شود.
ولی در برخی از شهرها اوضاع به حد هشدار رسیده است و اگر ماها کاری نکنیم و فقط در حد بیننده باشیم شاید روزی اگر بخواهیم تذکری هم بدهیم و کاری هم بکنیم،دیگر فقط به کتک زدن کفایت نکنند!!
درددلی با دوستان