.
كجا زبان ما را رسد كه وصف تو گوييم و كجا به انديشه ما آيد كه ذكرتو آريم، و كجا توان قلم بود كه نقش حسن تو نويسد و كدام آينه است كه درخشش نور تو را بتاباند.
فاطمه! اى بزرگ بانو!
اى نام تو، جامع كمالاتت كه گوياى عصمت آتش سوز توست. اى آن كه دامنت، رسالت سردار توحيد را پرورد. اى آن كه مهر رخت،خورشيد فروزان مريم و آسيه و خديجه را فروزنده تر است; چرا كه جهان بانوان را تو سرورى. اى آن كه شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشيده اى. اى آن كه بر گرده گيتى، دو ريحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقش آفرين كربلاى 61 تويى; آرى تويى. اى آنكه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدايى، تو جلوه گاه رضاى حقى.
و تو اى نامت، زينت آراى آستانه بهشت.
فاطمه! اى دختر رسالت!
اى به حق واصل! اى ناجى شانه هاى دربند بردگى! همه مىگفتند: اين دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولى تو يادگار همسرت را از گردنت باز مىكنى، و گردنى را با بهاى آن آزاد می سازى، چرا كه مايه مسرت قلب پيامبر است.
ابن بابويه به سند معتبر از يونس بن ظبيان روايت كرده ايت كه حضرت صادق عليه السلام فرموده كه فاطمه عليها السلام را نه نام است نزد حق تعالي: فاطمه (ع) و صديقه و مباركه و طاهره و زكيه و راضيه و مرضيه و محدثه و زهراء. پس حضرت فرمود كه آيا ميداني كه چيست تفسير فاطمه؟ يونس گفت: گفتم خبر ده مرا از معني آن اي سيد من. حضرت فرمود فطمت من الشر يعني بريده شده است از بديها پس حضرت فرمود كه اگر اميرالمومنين عليه السلام تزويج نمينمود او را كفوي و نظيري نبود او را بر روی زمين تا روز قيامت نه آدم و نه آنها كه بعد از او بودند. علامه مجلسي ره در ذيل ترجمه اين حديث فرموده كه صديقه به معني معصومه است، و مباركه يعني صاحب بركت در علم و فض و كمالات و معجزات و اولاد كرام و طاهره يعني پاكيزه از صفات نقص و زكيه يعني نمو كننده در كمالات و خيرات و راضيه يعني راضي به قضاي حق تعالي و مرضيه يعني پسنديده خدا و دوستان خدا و محدثه يعني ملك با او سخن ميگفت و زهراء يعني نوراني به نور صوري و معنوي. و بدانكه اين حديث شريف دلالت كند بر اينكه اميرالمومنين عليه السلام از جميع پيغمبران و اوصياي ايشان به غير از پيغمبر اخر الزمان افضل ميباشد بلکه بعضي استدلال بر افضليت فاطمه زهرا عليها السلام بر ايشان نيز كرده اند . و در احاديث متواتره از طريق خاصه و عامه روايت شده است كه آن حضرت را براي ان فاطمه ناميده اند كه حق تعالي او را و شيعيان او را از آتش جهنم بريده است. و روايت شده كه از حضرت رسول صلي الله عليه وآله پرسيدند كه به چه سبب فاطمه را بتول مينامي؟ فرمود براي آنكه خوني كه زنان ديگر ميبينند او نميبيند ديدن خون در دختران پيغمبران ناخوش است.
امام صادق (ع) فرمود : فوضعت فاطمه طاهره مطهره فلما اسقطت الي الارض اشرق منها النور حتي دخل بيوتات مكه و لم يبق في شرق الارض و الغر بها موضع الا اشرت فيه ذلك النور .
« فاطمه پاك و پاكيزه متولد شد . چون به دنيا آمد ، چنان نوري از او تابيد كه در تمام خانه ها بيدن گرفت و در شرق و غرب زمين جايي نمام گرايي اين كه همه را روشن كرد و در آن جا تابيد .
فاطمه زهرا چهارمين دختر رسول خداست و چنا كه از مصعون روايات بر مي آيد ، پنج سال پس از بعثت يعني تقريبا هشت سال پيش از هجرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني خديجه دختر خويلد در مكه مكرمه قدم به عرصه وجود گذاشت فاطمه در دامان پدر و مادري بزرگ شد كه در طول تاريخ ارجمند تر از آنان ديده نشده بود و در تاريخ انسانيت احدي همچون پدر گرامي اش داراي آن چنان آثار عميقي نمي توان يافت كه چهره تاريخ را دگرگون كرده باشد . او پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهي و سيه كاري است و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجاياي او عاجز مانده اند .
ازدواج با فاطمه زهرا : پنج ماه پس از هجرت به مدينه در حالي که جوان مردي بيست و چهار ساله بود، با حضرت صدّيقه کبري دختر رسول اللّه ازدواج کرد.
بيست و پنج سال از عمرش سپري شده بود که در جنگ بدر (بدر کبري) مانند ماهي تمام و کامل درخشيد تا شب کفر و ستم را با نور ايمان و شجاعتش از هم دريد.
بيست و شش سال داشت که در جنگ اُحُد پيروزي را نصيب مسلمانان ساخت و مدال «لافتي الاّ علي؛ لاسيف الاّ ذوالفقار» را به گردن آويخت.
بيست و هفت سالش بود که مادرش فاطمه بنت اسد در مدينه وفات يافت.
بيست و هشت سال زمين دور سرش چرخيده بود که در جنگ خندق، زمين و زمان را به مشرکان و کافران تنگ ساخت و آنها را که از حزب هاي مختلف گرد هم آمده و جنگ احزاب را راه انداخته بودند، قلع و قمع کرد تا «قاتل الابطال / کشنده پهلوانان» و «قامع الاحزاب / در هم کوبنده حزب ها» شهرت يافت.
ادامه دارد.
برگرفته از کتاب حيدرانه ها - داستان هاي شيرين ومستند از شجاعت هاي حضرت علي - محمد صحتي سردرودي - http://www.hawzah.net
پس از بناي مسجدالنبي، ياران پيامبر در اطراف مسجد براي خود خانههايي ساخته بودند كه يكي از درهاي آنها رو به مسجد باز ميشد. پيامبر گرامي به فرمان خدا دستور داد كه تمام درهايي كه به مسجد باز ميشد، ببندد، جز در خانه علي بن ابي طالب را. اين مطلب بر بسياري از ياران رسول خدا گران آمد، از اين رو پيامبر اكرم بر منبر رفت و چنين فرمود:
خداوند بزرگ به من دستور داده است كه تمام درهايي را كه به مسجد باز ميشود ببندم، جز در خانه علي را؛ و من هرگز از پيش خود به بسته شدن دري و يا باز ماندن آن دستور نميدهم؛ من در اين مسايل پيرو فرمان خدا هستم.
آن روز تمام ياران رسول خدا اين موضوع را فضيلت بزرگي براي علي تلقي كردند تا آنجا كه خليفه دوم بعدها ميگفت: اي كاش سه فضيلتي كه نصيب علي شده بود نصيب من شده بود و آن سه فضيلت عبارتند از:
1ـ پيامبر دختر خود را به عقد علي در آورد.
2ـ تمام درهايي را كه به مسجد باز ميشد بست. جز در خانه علي را.
3ـ در جنگ خيبر پيامبر پرچم را به دست علي داد.
تفاوتي كه ميان علي و ديگران وجود داشت اين بود كه ارتباط او با مسجد هيچ وقت قطع نشده بود، او خانه زاد خدا بود و در كعبه ديده به جهان گشوده بود، بنابراين مسجد از روز نخست خانه او بود و اين موقعيت ديگر هرگز براي هيچ كس دست نداد.
برگرفته از کتاب « جواني امام علي - محمد جويباري - http://www.askquran.ir