كودكانمان را شستشوي مغزي ندهيم.
چند قورباقه از جنگلي عبور ميكردند، ناگهان دو تا از آنها داخل گودال عميقي افتادند، بقيه قورباغهها در كنارگودال جمع شدند، وقتي ديدند گودال چقدر عميق است، به دو قورباغه گفتند: ديگر چارهاي نيست و خواهيد مرد.
دو قورباغه اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان كوشيدند تا از گودال بيرون بپرند. اما قورباغههاي ديگر دائما به آنها مي¬گفتند، كه دست از تلاش برداريد، چون نميتوانيد از گودال خارج شويد و به زودي خواهيد مرد. بالاخره يكي از دو قورباغه تسليم حرف آنها شد و دست از تلاش برداشت. او بيدرنگ به داخل گودال پرتاب شد.
اما قورباغه ديگر با حداكثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش ميكرد. بقيه قورباغهها فرياد ميزدند، دست از تلاش بردار، اما او با توان بيشتري تلاش ميكرد و سرانجام از گودال خارج شد. وقتي از گودال بيرون آمد، قورباغهها از او پرسيدند، مگر تو حرفهاي ما را نميشنيدي؟ معلوم شد كه قورباغه ناشنواست، و تمام مدت فكر ميكرده كه ديگران او را تشويق ميكنند.
ما هر روز بدون آنكه آگاه باشيم فرزندمان را شستشوي مغزي ميدهيم، نتايج تحقيقات علمي نشان ميدهد، براي شستشوي مغزي لازم نيست كسي را به حالت خلسه برد، بلكه اگر حرفي به اندازه كافي تكرار شود، در ذهن ناخودآگاه نقش ميبندد. بسياري از والدين از اين امر غافلند، از اين رو ناخواسته به ذهن ناخودآگاه فرزندانشان، پيامهاي مثبت يا منفي ارسال ميكنند.
كودكان ما همچون نوار كاستي هستند كه هرچه بخواهيم ميتوانيم روي آنها ضبط كنيم. اگر در حين بازي و بقيه موقعيتها اين پيام را به آنها منتقل كنيم كه زرنگ و باهوش هستند؛ آنها نيز باور ميكنند كه اينگونه هستند، و طبق انتظار ما رفتار ميكنند. خيلي ساده است! اين كار را امتحان كنيد.
كلمات شما ميتواند سازنده يا مخرب باشد، انتخاب با شماست. اگر به دفعات به كودك بگوييد، كودن است، او باور خواهد كرد، زيرا كودكان از لحا بعد شناختي ضعيف هستند، و هر باوري كه از ناحيه ديگران به آنها القاء شود، پذيرفته و طبق آن عمل ميكنند.
اين گونه است كه خودپنداره كودك (نگرش نسبت به خود) شكل ميگيرد. حال اين خودپنداره كه عامل بسياري از موفقيتهاي آينده افراد است، ميتواند مثبت يا منفي باشد و اين بستگي به شما والدين دارد، زيرا والدين هستند كه اولين نگرشها را در كودكشان بوجود ميآورند.