زندگی خدایی
01 مرداد 1392 توسط همتی
در حال سقوط فقط لکه های سياهی را در مقابل چشمانش می ديد و احساس وحشتناک مکيده شدن به وسيله قوه جاذبه را حس میکرد. همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظيم، همه ی رويدادهای خوب و بد زندگی به يادش آمد.
اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزديک است. ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش ميان آسمان و زمين معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود.
در اين لحظهی سکون برايش چاره ای نماند، جز آن که فرياد بکشد:
” خدايا کمکم کن”
ناگهان صدايی پر طنين که از آسمان شنيده می شد، جواب داد:
” از من چه می خواهی؟ “
خدایا، نجاتم بده!
- واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات بدهم؟
البته که باور دارم.
- اگر باور داری، طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن!
… یک لحظه سکوت… و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.
روز بعد گروه نجات یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند.
بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود.
او فقط یک متر با زمین فاصله داشت!
و ما؟ چه قدر به طنابهایمان وابسته ایم؟
آیا حاضریم آن را رها کنیم؟
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّك»
جای خدا در زندگی خیلی از ماها خالیست. اگر زندگی ما رنگ خدایی گرفت مشکلات رخت بر می بندند. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة»
در واقع زندگی ما طیب میشود. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة»
و الا دچار معیشت سخت میشویم. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا»
در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است.
«من توکل علی الله فهو حسبه» «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب»
م.همتی
صفحات: 1· 2