چه کسانی شیعه هستند؟
روايت داريم: دوستان امام صادق(ع) داشتند به مهتاب و ستاره ها نگاه مي کردند و زيبايي آنها را توصيف مي کردند. امام صادق(ع) فرمود: چهار ملک اصلي جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل و عزرائيل هم از آسمان به شما نگاه مي کنند و انوار شما، بسيار زيباتر از انوار ستاره ها براي آنهاست و آنها انوار شما را مدح مي کنند.
روايت داريم :ملائکه اي که گرد عرش طواف مي کنند براي مومنين استغفار مي کنند. اين از فضايل مومنين است. اين تعاريف دو دسته است: يک دسته ي آن براي شيعيان خاص است و يک دسته براي طيف شيعيان است. پيامبر فرمود: در روز قيامت حساب و کتاب شيعيان ما به من سپرده مي شود و از خدا تقاضا مي کنم خطايي که بين آنها و خدا بوده است را ببخشد و خطايي که حق الناس است، تقاضاي هبه مي کنيم و مردم به ما مي بخشند و پاداش شان را مي گيرند و خطاهايي که بر ما کرده اند، مي بخشيم. فضايل طيف شيعيان محبت در دنيا، شفاعت در آخرت و … است.
چه کساني شيعه هستند؟
کساني که ولايت پيامبر و اهل بيت او را پذيرفته اند و زير بار اين ولايت رفته اند و از ولايت ديگران اعراض کرده اند ، شيعه هستند يعني انحصار در ولايت دارند که طريق الي الله هم هست. ايمان طيف و ده درجه دارد. شيعه فضايل فوق العاده اي دارد. اميرالمؤمنين مي فرمايد: وقتي که دوستان ما از جهنم عبور مي کنند، خطاب مي شود که جهنم خاموش شود و جهنم به آنها مي گويند که زودتر عبور کنيد زيرا نور شما بر شعله هاي من غلبه کرده است.
اين دسته از فضايل براي طيف مومنين و شيعيان است. يک سري صفات هم مخصوص شيعيان خاص است. روايت از حضرت علي(ع) داريم : شيعيان خاص شب ها بيدار هستند، در اثر شب بيداري و عبادت رنگ شان زرد شده است ، لب هايشان بر اثر مداومت بر ذکر خشک شده است و شکم هايشان خالي است.
گاهي عده اي به امام گفته اند که ما شيعيان شما هستيم ولي امام آنها را طرد کردند و فرمودند که شما محبين ما هستيد. براي پذيرفتن افراد به شيعه تکاليف دشواري بيان شده است. روايت داريم که اگر مثل ابراهيم خليل شديد که وقتي وارد بر پروردگارش شد با قلب سليم وارد شد( قلب سليم يعني قلبي که هيچ کسي جز خداوند در آن قلب نيست) از شيعيان ابراهيم هستيد. کلمه ي شيعه به حضرت ابراهيم، نوح و علي برمي گردد .
براي همه ي شيعيان فضايلي وجود دارد و فضائلي هم براي شيعياني وجود دارد که در کمال هستند مثل ابراهيم و سلمان که حامل حقيقت ولايت هستند. البته همه ي شيعيان در اين مرتبه نيستند. شرط اصلي تشيع همان قبول کردن ولايت پيامبر و اهل بيت است و قبول نداشتن ولايت ديگر است. افراد زيادي در کنار حضرت علي(ع) در جنگ بودند ولي شيعه نبودند و اين فضايل شامل آنها نمي شد. پس آيات قرآن در فضيلت شيعيان بيان شده است. هر کسي اهل بيت را دوست بدارد، شيعه نيست .
منشأ ايمان کجاست؟
تشيع الزاماتي دارد: مراتب ايمان فقط قلبي نيست يعني محبت قلبي کفايت نمي کند .ايمان از قلب سرچشمه مي گيرد و به قواي ديگر انسان سرايت مي کند. هر عضو انسان ايماني دارد، پس ايمان بايد در تمام قواي انسان جاري بشود تا هم قلب انسان و هم صفات روحي و رفتار انسان مومن بشود. پس ايمان يک امر قلبي نيست که در حد محبت قلبي يا معرفت قلبي باقي بماند و بايد به همه ي اعضاي انسان تسري پيدا کند.
لذا بدنبال ايمان، مناسک عملي وجود دارد. امام صادق (ع) براي تشيع حدودي تعريف و مناسکي تعيين کرده اند. ديگر اينکه ايمان به همه ي قوا سرايت مي کند. اصلش همان ايمان قلبي است که محورش تولي و تبري است. اگر کسي اين ولايت را داشت و از دشمنان پيامبر و اهل بيت تبري جست ،داخل ايمان است. البته اين ايمان بايد به تمام قواي انسان تسري پيدا کند. پس ممکن است که کسي مومن باشد ولي خطاي عملي هم داشته باشد.
در قرآن متقين را توصيف مي کند، در سوره آل عمران مي فرمايد: اهل سبقت باشيد، نسبت به مغفرت خدا و بهشتي که خداوند مهيا کرده است که وسعتش به اندازه ي تمام آسمان ها و زمين است. اين بهشت براي متقين مهيا است. متقين کساني هستند که تابع شرايط نيستند چه در سختي باشند و در چه در وسعت، در راه خدا انفاق مي کنند ،غضب خودشان را فرو مي خورند ،اهل عفو هستند حتي اگر حق با آنها باشد، احسان مي کنند و وقتي فعلي از آنها سر مي زند يا ظلمي به خودشان مي کنند (گاهي ظلم کردن از فحشاء هم بدتر است)متذکر مي شوند و استغفار مي کند .و اصرار بر فعل شان ندارند.
پس ممکن است که از مومن فعل فحشايي سر بزند. اصل وجود مومن در وادي تقوا است يعني فاسد و فاحش نيست ولي ممکن است که که فسق يا فحشايي از او سر بزند. مهم اين است که مومن به استغفار مي رسد و اصرار بر گناه نمي کند. يعني بلافاصله استغفار مي کند. کسي که بلافاصله استغفار مي کند مُصر بر گناه نيست.
بعضي ها محور استدلال را محور اصلي قرار مي دهند که اشتباه است. رکن اصلي ايمان شهود، عهد و فطرت است و استدلال مکمل اين ايمان است. بعضي مي گويند که ايمان وراثتي است و به درد نمي خورد درحاليکه اين طور نيست. ما اين ايمان را از دنيا قبلي آورده ايم و با امام مان ميثاق بسته ايم تا در اين زمان و در اين نسل بدنيا بياييم. همه ي اينها حساب شده است و مزد کار ماست البته همه ي تفضل است. پس ما ارزش استدلال را پايين نمي آوريم ولي ارزش ايمان خيلي از استدلال بالاتر است. ايمان ما محترم است و بايد با شيطان مقابله کنيم که اين ايمان را از ما نگيرند.
فردي نزد امام آمد و گفت که شيطان ايمان مرا برده است و مي گويد که چه کسي خدا را آفريده است؟ امام فرمود: شيطان تو را گير انداخته است و همين که مضطرب هستي نشانه ي ايمان توست و راه آن ذکر است: لاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم. انسان نمي تواند ايماني را که با شهود بدست آورده خراب کند و بعد آنرا با استدلال بدست بياورد. اگر شيطان ايمان را ببرد در استدلال شما هم نفوذ مي کند. اگر انسان ايمانش را محکم نگه دارد استدلالش هم درست مي شود. همه ي حکماي اسلامي ايمان را حول استدلال شان مي چيدند. برعکس شيطان ايمان فيلسوفان ملحد را مي گرفته و آنها کاخ استدلال درست مي کردند. پس اين ايمان حداقلي بايد همه ي مراتب وجودي انسان را دربر بگيرد و ديگر اينکه مومن بي مبالات و اهل اصرار نيست. هر کجا ايمان بيايد انسان پاک مي شود. پشت ايمان طهارت نفس مي آيد و شرک مي رود.
راه آزمايش ايمان
هرگاه انسان احساس کرد که در مقابله با هجوم شيطان بي مبالات شده است بايد در ايمانش شک کند. ولي وقتي انسان لاابالي نيست در حال مبارزه است و اگر توکل انسان زياد باشد پيروز است و اگر توکل شما ضعيف شد ممکن است که از شيطان ضربه بخوريد. ولي وقتي ضربه خورديد دوباره به وادي توحيد و استغفار برمي گرديد.
هر گاه انسان ديد که نسبت به اخلاق و فعل بد بي تفاوت است و ترديد شيطان را مي پذيرد بايد به ايمانش شک کند. بايد دوباره عهدهايي را که با خدا داشته تجديد و محکم کند. وقتي شيطان ايمان را بگيرد پايه هاي استدلال را سست کرده است ، پايه هاي ي استدلال در قلب انسان است نه فکر.
همين مقدار صفت ،عمل و رفتار بد که در مومن ظهور مي کند بخاطر ايمانش نيست. آن فعل ناشي از ايمان نيست اگر ايمان حاضر بود آن عمل از انسان سر نمي زد. وقتي انسان گناهي انجام مي دهد ايمان از او فاصله مي گيرد. و انسان از فضاي ولايت بيرون مي رود و اين بد است. شرک غيرمغفور قابل بخشش نيست. شرک مغفور مثل رياي خفيف است که خداوند مي بخشد. هر کس در عبادت شرک خفي دارد در ولايت امام شريک قرار داده است.
…………………………………………………
http://www.farhangnews.ir/content/45541
صفحات: 1· 2